پیاده سازی حجرات (ج 3) 2
نکته بعدی شخصیّت آیه است. بعضی از آیات جداگانه از مفاهیم آنها یک شخصیّت مستقلی دارند، یک اسمی دارند یعنی به صورت جداگانه یک هویّتی دارند که تو خیلی از مسائل و موضوعات علمی درباره آن صحبت میشود، خوب این آیه هم یک شخصیّت جدی دارد که در علم اصول و فقه به آن اشاره میشود و درباره آن صحبت میشود، ما به آن ورود نمیکنیم و فقط به آن اشاره میکنیم.
اسم این آیه، آیه نبأ است. فقها و اصولیین فراوان درباره این آیه صحبت کردند و قواعد مهمی از جمله قاعده حجیّت خبر واحد که از مسائل مهم اصولی است و خیلی از دستورات فقهی ما از این اصل استفاده میشود این اصل حجیّت خبر واحد از این آیه استفاده شده است و این آیه از این نظر خیلی مهم است. از این عبور میکنیم؛
برویم سراغ مفاهیم آیه. در این آیه پنج تا واژه است که این واژهها تأثیرگذار و تعیین کننده در نکات آیه است. یکی اینکه در این آیه آمده است: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا»، پس مؤمنین مخاطب این آیه هستند. در بعضی از شأن نزولها یک جوری گفته شده است که انگار پیامبر کسی بوده که شتاب زده عمل کرده است در حالی که اینها همه مخدوش است! بعضی از شأن نزولهایی که بیان شده است پیامبر زیر سؤال رفته است به عنوان کسی که شتاب زده عمل کرده و این آیه نازل شده است و به او گفته است که نباید شتاب زده عمل میکردید، در حالی که پیامبر به عنوان یک عقل کامل هیچ وقت یک چنین رفتار شتاب زدهای را از خودش نشان نمیداده است؛ مخاطب این آیه مؤمنینی بودند که شتاب زده و بدون تحقیق رفتند و به خبر آن آقای ولید اعتنا کردند و تازه در مرحله بعد پیغمبر را هم تحت فشار میخواستند بدهند که ما باید برویم و به این قبیله بنی المصطلق حمله بکنیم، پس مخاطب این آیه سایر مؤمنین هستند.
موضوع مهم که در فهم این آیه برای ما تأثیر دارد واژه «فسق» است. «إِنْ جاءَکُمْ فاسِقٌ بِنَبَإ»، اگر یک فاسقی برای شما نبأ آورد، خوب فاسق به چه کسی میگویند؟ فاسق در کتاب «العین» که آقای خلیل بن احمد فراهیدی این را در مورد فهم لغت نوشته است گفته: «المیلُ إلی المعصیّة کما فَسَقَ إبلیسُ عَن رَبِّهِ»، فسق یعنی میل و تمایل به معصیت همانطوری که ابلیس این کار را نسبت به اوامر خدا انجام داد و فسق کرد. حالا نکتهاش چی است؟ میل یعنی چی؟ یعنی اهل معصیت شدن، نه به معنای ارتکاب موردی معصیت! یعنی ممکن است آدم یک بار پایش بلغزد و به سمت یک گناه برود اما نباید خودش را فاسق بداند و دیگران هم نباید او را فاسق خطاب کنند، فسق یعنی کسی که اهل معصیت میشود یعنی میل پیدا میکند.
ما خیلی وقتها میخواهیم گناه نکنیم ولی هزار عامل ما را میغلتاند و میلغزاند به وادی گناه! و ما سعی میکنیم خودمان را بیرون بیاوریم و دوباره هم ممکن است پایمان بلغزد، فاسق به کسی میگویند که گناه انتخابش است و اهل گناه شده و میل به گناه دارد، چنین کسی فاسق محسوب میشود. حالا توضیحات فراوان است که از چه جهت فاسق باشد؟ از جهت خبر آوردندگی که آن صداقتش مهم است، ما مثلاً اینکه فرد فلان گناه را انجام میدهد، مثلاً فرض کنید مبادرت به حرام خواری دارد این ممکن است باعث فسق فرد باشد و یک وقتی هم دروغگویی باعث فسق فرد باشد، بعضیها میگویند: نه اینجا منظور از فسق این گناهی است، میل به گناهی است که توی خبر آوردن مؤثّر است یعنی دروغگویی، یعنی کسی نباشد که اهل دروغ باشد؛ این هم حرف دقیقی است و ما در همین حد به آن اشاره میکنیم.
مفهوم بعدی که در این آیه آمده است نبأ است «إِنْ جاءَکُمْ فاسِقٌ بِنَبَإ»، گفته نبأ، و خبر نگفته است. راغب اصفهانی لغت شناس مطرح گفته است: نبأ یعنی خبر مهم و دارای فایده و خبری که قابل اعتنا است به این نبأ میگویند، نه به هر خبری! این را ما در نکات آیه هم به آن اشاره کردیم، خیلی مهم است، نبأ با خبر فرق دارد، خبر مهم را ما نبأ میگویند، این هم از این.
بعد گفته است: «فَتَبَیَّنُوا»، تبیُّن کنید، تبیُّن یعنی چی؟ در کتاب «المُنجِد فی اللغة العربیّة» آمده است: تبیُّنَ یعنی: «التأمَّلَ الشَّیئاً حتّی یَتَّضَحَ»، یعنی تأمّل در یک چیزی، تا به وضوح برسد، آدم تأمّل کند و تحقیق کند تا واضح بشود. در جای دیگری گفته شده است: «نَظَرَ مَضیئاً» یعنی نگاه ژرف و عمیق. یک جایی هم گفتند: «إستَشفَّ»، یعنی طلب شفافیّت، یعنی یک چیزی که مبهم است را شما شفافش کنید، به این تبیُّن میگویند. یا گفتند: «تَبیَّنَ الشَّیئاً لِظَّلَمَة»، یعنی یک چیزی که در تاریکی است را شما آشکار کنید، به این تبیُّن میگویند. این هم از این نکته!
ببینید یکی از مفاهیم هم «بِجَهالَةٍ» است. گفت: «أَنْ تُصیبُوا قَوْماً بِجَهالَة»، پس بگذارید مفهوم جهالت را هم توضیح بدهیم، ما دو جور جهل داریم، جهل دو تا معنا دارد، یکی جهل در مقابل علم است، یعنی شما یک چیزی را نمیدانید و یک چیزی را میدانید! در مقام دادهها است، به قول امروزیها «اِی تین»؛ یک سری فتوایی را میدانید و یک سری فتوایی را نمیدانید! آن چیزهایی که نمیدانید به آن جهل میگویند و در مقابل علم است، یک جور مربوط به اخبار است، خبرها!
یک جا هم جهل در مقابل عقل است و این خیلی مهم است و این خیلی اهمیتش بیشتر است. فرض کنیم دادهها را تو داری، آیا نسبت به این دادهها روی این دادهها تحلیل هم داری؟ با توجه به این اطلاعاتی که توی روزنانه و توی اخبار و توی جامعه با چشم خودت میبینی، به تحلیل هم میتوانی برسی؟ حقیقت و ماورای این واقعیتها حقیقت چی است، تشخیص تو چی است، وظیفه تو چی است؟ این یک مرحله بالاتر از این دادهها و اطلاعات است، تشخیص، تحلیل و حقیقت؛ به این دومیِ عقل میگویند. یعنی یک جهلی در مقابل علم است که آن در لایه اول است و یک جهلی در مقابل عقل است که این دومی است، بعضیها اطلاعات دارند اما تحلیل ندارند ما به اینها هم جاهل میگوییم منتهی جاهل به معنای دوم؛
خوب این را خوب دقت بکنید، جهل دومی به معنای در مقام تحلیل و عمل و اینهاست، در اولی توصیه این آیه حالا به توضیحاتش میرسیم. آیه گفته است: تبیُّن کن! میگوید وقتی یک نفری یک خبری آورد و شما نمیدانید درست است یا غلط است خوب بروید تبیُّن کنید، این فردی که خبر آورده است فاسق است و شما نمیدانید راست میگوید یا دروغ میگوید! گفته است میخواهد یک قومی به شما حمله کند، شما نمیدانید این حرف او درست است یا غلط است، خوب میگوید شما بروید تبیُّن کن! جهل تو با تبیُّن برطرف کن!