سفارش تبلیغ
صبا ویژن

یزید بن معاویه 1

تولد یزید:

یزید بن معاویه در سال 25 هجرى‌ در ماطِرون (مکانی در نزدیکی دمشق)به دنیا آمد.  مادر او زنی از قبیله چادرنشین کلب بود که میسون نام داشت. پدرش معاویه او را به زنی گرفت و به قصر خود در شام آورد اما او زندگی بدوی خود را بیشتر دوست می داشت و اشعاری در مذمت قصر معاویه سرود که به گوش معاویه رسید و به همین خاطر معاویه او را طلاق داد و در حالی که به یزید حامله بود یا به او شیر می داد، او را به نزد قبیله اش فرستاد. گفته شده معاویه شخصی را برای خواستگاری دختر بهدل بن حسان کلبی فرستاده بود اما او به اشتباه به نزد بحدل بن انیف کلبی رفت و او دخترش میسون را به ازدواج معاویه در آورد همچنین گفته شده میسون پیش از ازدواج با معاویه، یزید را از زنا با غلام پدرش حامله شده بود. (بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج‏44، ص309)

یزید در بادیه رشد یافت، و به همین خاطر زبان فصیحی داشت او جوانى میگسار، سگباز، بوزینه باز و اهل عیاشى بود افراط او در شربخمر موجب شد که پدرش معاویه نیز او را توبیخ کند.

*پدربزرگ یزید، ابوسفیان و مادربزرگش هند بنت عتبه تا پیش از فتح مکه از سرسخت‌ترین دشمنان پیامبر اکرم (صلی الله علیه و اله وسلم) بودند. هند به سبب آن که در جنگ احد، جگر عموی پیامبر (ص)، حمزه بن عبدالمطلب را به دندان گرفت، به هند جگرخوار مشهور گشت. پس از فتح مکه، پیامبر اکرم (ص) آنان و دیگر دشمنان خود در مکه را طلقاء خطاب و از مجازات عفو و آزاد کرد. این کلمه جمع «‌طلیق‌» و به معنای اسیران مستحق مجازات است که آن‌ها را آزاد کنند. عنوان کنایهآمیز طلقاء همواره برای آنان بر جای ماند.

صفات اخلاقی یزید

1. دلباخته شکار

یکى از صفات بارز یزید، علاقه و اشتیاق زیاد وى به شکار بوده که اغلب اوقاتش را در آن سپرى مى‌کرده است. بنا به نقل تاریخ‌نگاران: یزید بن معاویه دلداده و عاشق شکار بود و خود را به آن سرگرم مى‌ساخت. بر گردن سگ‌هاى شکارى حلقه‌اى زرّین مى‌آویخت و پارچه‌هاى زربفتى بر آن‌ها مى‌پوشاند و براى هریک از سگ‌هایش برده‌اى گمارده بود تا امور مربوط به آن را انجام دهد.( تاریخ یعقوبى 2/ 230، تاریخ طبرى 4/ 368، البدایة و النهایة 8/ 236- 239)

2. شیفته بوزینه‌

تاریخ‌نگاران اتفاق‌نظر دارند که یزید، عاشق و شیفته میمون بوده و خود داراى بوزینه‌اى ویژه بود که آن را در کنار خویش نگاه مى‌داشت و ابو قیس کنیه‌اش داده بود، باقیمانده ظرف شراب خود را بدان مى‌نوشاند و مى‌گفت: این بوزینه، پیرمردى از بنى اسرائیل بوده که در اثر گناه به این روز افتاده است.

وى بوزینه را بر ماده‌گورخرى سوار مى‌کرد و در میدان اسب‌دوانى به مسابقه مى‌فرستاد. روزى همین عمل را انجام داد و بوزینه از دیگر اسبان جلو افتاد و یزید بسیار شادمان گشت و این اشعار را سرود:

تمسّک ابا قیس بفضل زمامها


فلیس علیها ان سقطت ضمان‌

فقد سبقت خیل الجماعة کلّها


و خیل امیر المؤمنین أتان‌

اى ابو قیس! اضافه لگام را محکم بگیر که اگر بر زمین افتى، مرکب ضمانتى ندارد. تو با مرکب امیر المؤمنین از اسبان همه، گوى سبقت ربودى

3. باده‌نوشى‌

یکى دیگر از ویژگى‌هاى بارز یزید، شرابخوارى بود به اندازه‌اى که در نوشیدن آن زیاده‌روى مى‌کرد، او همواره مست بود و هیچگاه هشیار دیده نشد، از جمله اشعارش در وصف شراب چنین است:

یارانى که شراب و مى یکجا گردشان آورده و سروش تمایلات هواوهوس برایشان نغمه سرایى مى‌کند سفارش مى‌کنم که از نعمت‌ها و لذت‌هاى این دنیا بهره ببرید، زیرا هرچند دنیا به درازا بکشد باز هم ناپایدار است

اریخ‌نگاران از عبد اللّه بن حنظله که در پى شهادت جانسوز ابا عبد اللّه الحسین علیه السّلام به اتّفاق جمعى از مردم مدینه به شام نزد یزید سفر کرده بود نقل کرده‌اند که: یزید را چنین توصیف مى‌کرد: به خدا سوگند! نزد یزید که مى‌رفتیم بیم داشتیم از آسمان بر ما سنگ ببارد، زیرا او فردى بود که با مادران و دختران‌ و خواهران ازدواج مى‌کرد و شراب مى‌نوشید و نماز را ترک مى‌کرد. به خدا سوگند! اگر کسى همراه من نبود، براى رضاى خدا آن‌چه را با خود داشتم آشکار مى‌ساختم‌. تاریخ ابن عساکر 7/ 372، تاریخ الخلفاء سیوطى/ 81

کفر یزید از اشعار ذیل که در وصف شراب گفته به خوبى پیدا است:

خورشید مى که برجش قعر خم است، مشرقش ساقى و مغربش دهان من است، هرگاه از درون خم به پیاله ریزد، نظیر مردمى که در حطیم و زمزم به جنبش در آیند، جلوه‌گر مى‌شود.

اگر روزى خوردن مى در دین احمد حرام گردید، آن را بر مسلک و آیین مسیح فرزند مریم، بنوش.

شمیسة کرم برجها فعر دنّها


و مشرقها الساقی و مغربها فمى‌

اذا انزلت من دنّها فی زجاجة


حکت نفرا بین الحطیم و زمزم‌

فان حرمت یوما على دین احمد


فحذها على دین المسیح بن مریم‌

 

تتمة المنتهى 43.

سیّد بن طاووس نقل مى‌کند که امام زین العابدین (ع) فرمود: «چون سر حسین (ع) را نزد یزید ملعون بردند، مجالس شراب برپا مى‌کرد و سر را مى‌آورد و کنار آن شراب مى‌نوشید.»الملهوف، ص 220.
حکم شرعی

ارتداد به معناى کفر پس از اسلام است؛ و با گواهى شرعى و اقرار شخص، مبنى بر خروج از اسلام، یا اقرار به برخى از انواع کفر و با هر کارى که به روشنى بر استهزاى دین، سبک شمردن و دست کشیدن از آن دلالت کند؛ و نیز با هر گفتارى که به صراحت بر انکار چیزى دلالت کند که به ضرورت یا به اعتقاد خود شخص جزو دین بودن آن به اثبات رسیده باشد؛ یا آنکه با اعتقادات او درباره ضروریات دین مخالف باشد، تحقق مى‌یابد.

بى‌دینى یزید و کینه‌اش به پیامبر صلّى اللّه علیه و آله‌

وجود یزید، سرشار از حقد و کینه نسبت به رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله بود، زیرا پیامبر در جنگ بدر وى را در مرگ اعضاى خاندانش عزادار کرده بود آن‌گاه که یزید عترت پاک رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله را کشتار نمود و شادمان و مسرور بر مسند حکومت تکیه زد (به خیال خود) در واقع انتقام خود را از پیامبر اکرم گرفته بود و آرزو مى‌کرد پدرانش حضور داشته و شاهد انتقام‌گیرى وى از خاندان پیامبر باشند و در این خصوص اشعار عبد اللّه بن زبعرى را زمزمه مى‌کرد:

اى کاش نیاى من که در جنگ بدر کشته شدند مى‌بودند و ناله و فریاد خزرج را از برخورد نیزه‌ها نظاره‌گر بودند و در این صورت از شادى و سرور فریاد سرمى‌دادند که هان اى یزید! خسته نباشى، ما سروران و رهبران آن‌ها را کشتیم و کشته شدن آن‌ها عوض کشته‌هاى جنگ بدر بود که سربه‌سر شد، بنى هاشم خلافت را به بازى گرفتند، نه از بهشت و دوزخ خبرى است و نه وحى نازل شده است. حیاة الامام الحسین 2/ 187 به نقل از البدایة و النهایة 8/ 192.

بلکه یزید هنگامى که عبد اللّه بن زبیر در مکّه بر ضدّ او دست به شورش زد، بى‌دینى و کفر خویش را علنى ساخت و همراه با سپاهى که براى سرکوب جنبش ابن زبیر اعزام کرد به وى نامه‌اى نگاشت که شعر ذیل در آن آمده بود:

تو خداى خود را در آسمان به یارى طلب و من مردان قبایل عک و اشعر را بر ضدّ تو فرا خواهم خواند. مروج الذهب 2/ 95.

اعلان کفر یزید توسط حضرت زینب (س)

نخستین کسى که با استناد به اشعار یزید - در مجلس و رو در روى او - کفرش را اثبات کرد، حضرت زینب کبرى، دختر امیر المؤمنین (ع) است؛ که امام زین العابدین (ع) از او به عنوان عالمه تعلیم ندیده یاد مى‌کند. آن حضرت خطاب به یزید فرمود: «آیا سخن خداى متعال را فراموش کرده‌اى که فرمود: «آنها که کافر شدند، نپندارند که اگر مهلتشان دادیم به سودشان است! ما به آنان مهلت مى‌دهیم تا بر گناهانشان بیفزایند؛ و آنان عذابى خوار کننده دارند.» آل عمران (3)، آی? 178. کار تو جاى تعجّب و شگفتى ندارد، چگونه مى‌توان از کسى که جگر شهیدان را دندان گرفته و گوشتش از خون شهیدان و سعادتمندان روییده و بر ضدّ سرور پیامبران جنگ برپا کرده و احزاب را گرد آورده و به روى رسول خدا (ص) نیزه کشیده و شمشیر جنبانده، امید خیر و نیکى داشت؛ آن کسى که از همه اعراب بى‌ایمان‌تر بود، بیش از همه رسول خدا (ص) را انکار مى‌کرد. دشمنى‌اش از همه آشکارتر بود و از روى کفر و سرکشى از همه نسبت به پروردگار نافرمان‌تر بود. آگاه باشید که اینها همه نتیج? فساد و کفر است و سوسمارى است که براى کشتگان جنگ بدر در سینه مى‌جنبید. هر کس در کار ما اهل بیت با دید? تعجّب و دشمنى، عداوت و کینه‌ورزى بنگرد، در دشمنى با ما کندى نمى‌کند. کفر خویش را به رسول خدا (ص) آشکار مى‌سازد و آن را به بیان رسا بر زبان مى‌آورد و - شادمان از کشتن فرزندان وبه اسارت بردن دودمانش - بى‌آنکه از چنین گناهى اجتناب ورزد و یا آن را بزرگ بشمرد، خطاب به بزرگانش چنین ندا مى‌دهد: «از شادى هلهله مى‌کردند و دیگران را به هلهله وامى‌داشتند و مى‌گفتند: اى یزید دست مریزاد!» اى یزید دندانهاى ابا عبدالله را - که بوسه گاه پیامبر بود - زیر ضربه‌هاى چوبدستى مى‌گیرى و شادى در چهره‌ات برق مى‌زند. به جانم سوگند که با ریختن خون سرور جوانان بهشت و پسر بزرگ عرب و خورشید خاندان عبد المطلب، دمل را شکافتى و ریشه را کندى. بزرگانت را ستودى و با خون او به پیشینیان کافر خویش تقرّب جستى!». . الاحتجاج، ج 2، ص 124، و به نقل از آن، بحار الأنوار، ج 45، ص 158.

فعالیت اجتماعی و سیاسی

در سال 50 معاویه،‌ یزید را به‌ فرماندهی‌ نبرد قسطنطنیه‌ و مقابله‌ با روم‌ شرقی‌ فرستاد و همراه او ابوایوب انصاری، عبدالله‌بن عباس، عبدالله‌بن زبیر و عبدالله‌بن عمر را فرستاد،اما یزید در باغ‌های‌ خرم‌ دیرمرّان‌ به‌ همراه‌ اُمّ‌کلثوم‌ دختر عبدالله‌بن‌ عامر که‌ به‌ تازگی‌ به‌ همسری‌ او درآمده‌ بود، ماند و سپاه‌ را به‌ جنگ‌ رومیان‌ فرستاد. آنان‌ شکست‌ خورده‌ و دچار تب‌ و بیماری‌ آبله‌ برگشتند.گویا آنچه‌ بر سر سپاه‌ آمد، هیچ‌ نگرانی‌ برای‌ او نداشت‌. معاویه همچنین‌ کوشید تا مسئولیت‌ حج‌ را به‌ یزید بسپارد تا چهره‌ای‌ دینی‌ برای‌ او بسازد، اما کارنامه حج‌ او نیز همانند کارنامه جهادش بود. در مدینه نیز مجلس شراب ترتیب داد

انساب الاشراف، بلاذری، احمدبن یحیی، ج5، ص300؛ تاریخ الطبری، ج5، ص232 البدایة و النهایة، ابن‌کثیر دمشقی، عمادالدین اسماعیل‌بن عمر ، ج8، ص229.

کلید واژه:

یزید. معاویه. ابوسفیان. هنده جگر خوار. صفات اخلاقی. فعالیت اجتماعی و سیاسی. کفر. ارتداد


یزید بن معاویه 2

جنایات حکومت یزید

1. یزید با به شهادت رساندن فرزند دلبند نبى اکرم حضرت ابا عبد اللّه الحسین علیه السّلام و اعضاى خاندان و یاران باوفاى آن حضرت در سال 61 هجرى و به اسارت درآوردن زنان و کودکان آن بزرگوار و گردش دادن آنان در برابر دیدگان انبوه جمعیت از شهرى به شهر دیگر، کمال بى‌حرمتى را نسبت به اهل بیت وى روا داشت، در صورتى که آنان دودمان رسول اکرم صلّى اللّه علیه و آله به شمار آمده و میلیون‌ها مسلمان به آنان ارج و احترام مى‌نهادند و وجود آن‌ها یادآور شخصیت رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله و حق و خیر و برکات اسلام، تلقى مى‌شد.

2. یزید پس از حادثه عاشورا اقدام به هتک حرمت مدینه رسول خدا نمود و ساکنان آن دیار را از دم تیغ گذراند و آبرو و نوامیس مردم را براى دژخیمان شام مباح اعلام کرد، زیرا مردم مدینه به شهادت رساندن امام حسین علیه السّلام را جنایتى بزرگ شمرده و یزید را بر این کار شدیدا مورد اعتراض قرار دادند.

سبط‍‌ ابن جوزى گوید: مداینى در کتاب الحرّه به نقل از زهرى مى‌گوید: در جنگ حرّه هفتصد تن از قریش و انصار و مهاجر و بزرگان موالى کشته شدند؛ و شمار کسانى که معلوم نیست بنده، آزاد و یا زن بودند، ده هزار تن است. مردم در خون فرو رفتند به طورى که خون به قبر رسول خدا (ص) رسیده بود، و روضه و مسجد پیامبر پر از خون شد. مجاهد گوید: مردم به خانه و منبر رسول خدا (ص) پناه بردند و شمشیر همچنان در میانشان کار مى‌کرد... مداینى نیز به نقل از ابى قره گوید: هشام بن حسان گفت: پس از واقع? حرّه هزار زن بى‌آنکه شوهرى داشته باشند، فرزند زائیدند. کسى غیر از مداینى گوید: ده هزار زن.. تذکرة الخواص، ص 289؛ الردّ على المتعصب العنید، ص 54. (2) . المعارف، ص 198. (3) . تاریخ الیعقوبى، ج 2، ص 250.

3.  او مکه را به محاصره درآورد و کعبه را ویران ساخت و هزاران انسان بى‌گناه را در حرمى که خداوند آن‌ها را محترم شمرده و امنیّت و مصونیّت بخشیده بود، به قتل رساند.

مسعودى مى‌نویسد: «مسرف» پس از آن همه قتل و غارت و اسارت گرفتن مردم در مدینه و ارتکاب دیگر اعمال که نگفتیم، همراه لشکریانش که همه اهل شام بودند، آنجا را به مقصد مکّه ترک گفت تا به فرمان یزید با ابن زبیر و مردم آن شهر بجنگد. این واقعه در سال 64 هجرى روى داد. چون مسرف ملعون به جایى به نام قدید رسید مرد و حصین بن نمیر به جاى او فرمانده سپاه شد. حصین حرکت کرد تا به مکّه رسید و آنجا رابه محاصره در آورد. ابن زبیر به بیت الحرام پناه برد و حصین و شامیان همراهش بر کوهها و تنگه‌هاى مکّه منجنیق و عراده نصب کردند. سنگ‌هاى منجنیق وعراده‌ها بر روى خانه کعبه فرو ریخت. همراه سنگ‌ها نفت و پاره‌هاى کتان پر تاب شد؛ وکعبه ویران گردید و ساختمان آتش گرفت.مروج الذهب، ج 3، ص 71.

شیوه معاویه در اعلان بیعت یزید

معاویه با این احساس که خاندان منحرف اموى پذیراى حکومت یزید پس از او نخواهند شد تا چه رسد به صاحب اصلى خلافت امام حسن و پس از او امام حسین علیهما السّلام و تعدادى از فرزندان صحابه که قطعا بدان تن در نخواهند داد. از این‌رو، فوق‌العاده کوشید تا با گزینش راه‌هاى دیگرى مسلمانان را با فریب یا زور به بیعت با یزید گستاخ، وادارد از جمله:

الف- شاعران را براى تراشیدن فضیلت براى یزید به خدمت گرفت تا به بیان توان و قدرت او بپردازند و مسأله جانشینى وى را همه‌جا منتشر سازند تا مردم به ولایت‌عهدى او تن در دهند و با اشاره به فرمانروایان خود و سخنوران در شهرها، از آن‌ها خواست فضیلت‌هاى ساختگى یزید را در همه جا گسترش دهند.

ب- در این مسیر به بذل و بخشش اموال هنگفتى پرداخت و مخالفانى را که نه به خاطر اعتقاد و علاقه به اسلام، بلکه به انگیزه‌هاى شخصى با یزید سر مخالفت داشتند، خریدارى کرد. الکامل فى التاریخ 3/ 250.

ج- با احضار هیئت‌هایى از بزرگان و شخصیت‌هاى انصار، ماجراى جانشینى یزید را با آنان به بحث و مناقشه گذاشت تا مخالف و موافق و نقاطضعف آنان را بازشناسد و بتواند از همان طریق در آنها نفوذ کند. . الکامل فى التاریخ 3/ 250.

د- میان آن دسته از عناصر بنى امیّه که سوداى حکومت داشتند، اختلاف ایجاد کرد تا رقابت آنان را با یزید به ضعف بکشاند. از این‌رو، سعید بن عاص، کارگزار خود را در مدینه برکنار و مروان حکم را جایگزین وى ساخت، سپس مروان را عزل و سعید را به جاى وى گمارد. تاریخ طبرى 4/ 18

ه- به ترور عناصر و شخصیت‌هاى برجسته‌اى که نزد مردم از احترام فراوانى برخوردار بودند، دست زد.

بدین ترتیب، امام حسن علیه السّلام، سعد بن ابى وقاص، عبد الرحمان بن خالد و عبد الرحمان بن ابى بکر را ترور نمود مقاتل الطالبیین 29، تاریخ طبرى 5/ 253، الکامل فى التاریخ 3/ 352..

و- جهت ایجاد فشار بر بنى هاشم و کمرنگ کردن نقش آنان، سلاح تحریم اقتصادى را بر ضد آن‌ها به کار گرفت و از آن‌جا که این افراد در کنار امام حسین علیه السّلام قرار داشته و بیعت یزید را پذیرا نشدند، یک سال تمام سهمیه آنان را از بیت المال قطع کرد.  الکامل فى التاریخ 3/ 252، الامامة و السیاسة 1/ 200.

*روایت بر لعن یزید:

ابن عباس گفت پیامبر (ص) چند روز پیش از وفاتش به سفر رفت. در بازگشت رنگش دگرگون و صورتش سرخ بود. آنگاه خطبه‌اى کوتاه و رسا ایراد کرد، در حالى که چشمانش غرق در اشک شده بود. حضرت فرمود: اى مردم! من پس از خود دو چیز گران سنگ باقى مى‌گزارم: کتاب خداوند و خاندانم. سپس به گفتارش ادامه داد تا آنکه فرمود: بدانید جبرئیل به من خبر داده است که امّتم فرزندم، حسین (ع) را در سرزمین کربلا به قتل مى‌رسانند. بدانید، تا پایان روزگار لعنت خداوند بر کسى باد که او را مى‌کشد و خوار مى‌کند. (مقتل خوارزمى، ج 1، ص 164؛ و به نقل از آن، احقاق الحق، همانجا.

شواهدی بر قاتل بودن یزید:

1. فرمان یزید به ولید بن عتبه براى کشتن امام حسین (ع)

2. مسأله ترور امام حسین (ع) در موسم حج

3. نامه‌هاى یزید پیرامون قتل امام حسین (ع)

4. اعتراف ابن زیاد

5. زینب کبرى مسئولیّت را به گردن یزید مى‌اندازد.

حضرت زینب (س) در مجلس یزید فرمود: آیا مى‌گویى: «اى کاش پدرانم در بدر حاضر بودند»؛ و با چوب دستى خود بر لب و دندان ابا عبدالله مى‌زنى‌؟ چرا چنین نباشد و حال آنکه تو پوست زخم چرکین را پیش از بهبودى کندى و با ریختن خون فرزندان رسول خدا (ص) و ستارگان زمین از خاندان عبدالمطلب، بنیاد را ویران کردى. تو به زودى در جایگاهت نزد خداوند حاضر مى‌شوى و آرزو خواهى کرد که‌اى کاش کور و لال بودى و نمى‌گفتى: «شادى مى‌کردند و دیگران را در شادیشان‌شرکت مى‌دادند». اگر ما را غنیمت انگاشته‌اى بدان که در آن روزى که به جزاى عمل خود برسى ما را از دست رفته خواهى یافت.

6. ابن عباس مسئولیّت قتل حسین (ع) را متوجه یزید مى‌داند

7. رضایت یزید به قتل حسین (ع) پس از شهادتش

یزید و فرار از مسئولیت قتل امام حسین علیه‌السلام

در بررسى تاریخ فاجع? کربلا مى‌بینیم که سخنانى شگفت‌انگیز از یزید صادر شده؛ که شایسته تأمل مى‌باشد. از آن جمله است: واى بر ابن مرجانه، خدا او را بکشد. به خدا سوگند اگر میان او و حسین (ع) خویشى بود، این کار را نمى‌کرد» «خداوند پسر مرجانه را لعنت کند...» ، «من از بیرون آمدن اباعبدالله، هنگام بیرون آمدنش، و از قتل او هنگامى که به قتلش رساندند آگاه نبودم» ؛ «شما خویشتن را بند? عراقیان کردید. من نه از خروج اباعبدالله آگاه بودم و نه از کشته شدنش» ؛ «خداوند پسر مرجانه را لعنت کند. به خدا سوگند اگر من نزد حسین (ع) بودم هر آنچه از من مى‌خواست به او مى‌دادم و به هر وسیله‌اى که مى‌توانستم، مرگ را از او دفع مى‌کردم، اگر چه با هلاکت بعضى فرزندانم بود. ولى خداوند آنچه را دیدى رقم زد» ؛ «من بدون کشتن حسین (ع) نیز از فرمانبردارى‌شان راضى بودم، خداوند پسر سمیّه را لعنت کند. اگر من به او نزدیک بودم، از او در مى‌گذشتم»؛ «ولى عبیدالله زیاد نظر مرا در این باره ندانست و در قتل وى شتاب کرد و او را کشت»؛ «به خدا سوگند، اى حسین اگر من نزد تو بودم، تو را نمى‌کشتم» ؛ «چنانچه میان تو و پسر مرجانه رابط? خویشاوندى  مى‌بود، هر آنچه را مى‌خواستى به تو مى‌داد»؛

این گونه سخنان به سه عامل باز مى‌گردد:

 یکم - دروغگویى یزید - از مردى که آشکارا به فسق و فجور مى‌پردازد و به عیان نسبت به خداوند کفر مى‌ورزد، شگفت نیست که دروغ بگوید.

دوم - دگرگون شدن اوضاع و احوال و بیم او از زوال حکومتش.

سوم - هیچ بعید نیست که شمارى از ایادى مزدور چنین روایت‌هایى را در کتاب‌هاى تاریخ و زندگینامه‌ها درج کرده باشند تابدین وسیله یزید را پاک و تبرئه کنند.

اقوال درباره مرگ یزید

در اوج جنگ بین شامیان و مکیان، زمانی که شهر مکه هنوز در محاصره بود، خبر مرگ یزید در ربیع‌الاول سال 64 هجری رسید. او یازده روز پس از آتش‌زدن کعبه مُرد این خبر باعث تضعیف سپاهیان شام شد. ابن قتیب? دینورى مى‌نویسد: یزید سه سال و چند ماه حکومت کرد و در سال 64 هجرى در سن 38 سالگى در حوّارین از توابع دمشق هلاک شد. ذهبى از محمّد بن احمد بن مسمع نقل مى‌کند که گفت: یزید مست کرد و بلند شد که برقصد. امّا با سر بر زمین خورد که سرش شکافت و مغزش آشکار شد

 

نکات:
چرا امام سجاد در قیام حره مشارکت نکرد؟

پاسخ: علل خوددارى امام سجاد(علیه السلام) را مى ‏توان چنین خلاصه کرد:

1.    با ارزیابى اوضاع، و ملاحظه اختناق شدیدى که پس از شهادت امام حسین(علیه السلام) به وجود آمده بود، امام شکست نهضت مدینه را پیش بینى مى ‏کرد، و مى ‏دید اگر در آن شرکت جوید، نه تنها پیروز نمى ‏شود، بلکه خود و پیروانش نیز کشته مى ‏شوند و باقى مانده نیروهاى تشیع از بین مى ‏رود بدون آنکه نتیجه ‏اى حاصل شود.

2.     با توجه به سوابق عبدالله بن زبیر، و نفوذى که او در میان صفوف شورشیان یافته بود، این نهضت نمى‏ توانست یک نهضت اصیل شیعى باشد و امام نمى ‏خواست امثال عبدالله بن زبیر قدرت طلب، او را پل پیروزى قرار دهند.

3.    شورشیان، عبدالله بن حنظله را به رهبرى خود برگزیده بودند و هیچ گونه نظر خواهى از امام نکرده بود. گر چه رهبران شورش افرادى صالح و پاک بودند و انتقادها و اعتراض هاى آنان نسبت به حکومت یزید کاملا بجا و درست بود، اما پیدا بود که این حرکت، یک حرکت خالص شیعى نیست و در صورت پیروزى معلوم نیست به نفع شیعیان تمام شود.

گویا با توجه به این گونه ملاحظات بود که امام از ابتدا در شورش شرکت نکرد، و یزید که این موضوع را مى ‏دانست و از طرف دیگر فاجعه کربلا در افکار عمومى براى او گران تمام شده بود، به «مسلم بن عقبه» توصیه کرده بود که متعرض على بن الحسین(علیه السلام) نشود. سیره پیشوایان، مهدی پیشوایی، موسسه امام صادق(علیه السلام)، قم، 1390هـ.ش، ص 258.

حره. مکه. امام سجاد(ع). مرگ. بیعت