سفارش تبلیغ
صبا ویژن

عبدالله ابن عمر

 

ابن عمر

تولد ،پدر و مادر

عبد الله بن عمر بن الخطاب بن نفیل القرشی العدوى پدرش خلیفه دوم مادرش زینب بنت مظعون و خواهرش حفصه بود.

الطبقات الکبرى  جلد : 4  صفحه : 142

الاستیعاب فی معرفه الاصحاب جلد : 3  صفحه : 950

شرکت در جنگ ها:

پیش از پیامبر به گفته خود جناب ابن عمر در 21 غزوه پیامبر را همراهی کرده اند و در 6 غزوه هم به دلیل عدم موافقت پیامبر غایب بود. تاریخ طبری جلد 2 صفحه 405

علی رغم اینکه برای ایشان حضور در جنگ های مختلف چه در زمان پیامبر چه در زمان خلفای بعد از ایشان نقل شده است لکن اثری از شجاعت و شهامت وی در تاریخ مشاهده نمیشود.

عدم شجاعت:

حتی بعضا به خاطر این عدم شجاعت مورد طعن قرار گرفته است:

1.در جنگ موته فرار کرد و مورد سرزنش اهل مدینه قرار گرفت(بدایه و نهایه ابن اثیر جلد4 صفحه 283) 

2.وقتی عمویش زید بن خطاب در جنگ های زمان ابوبکر کشته میشود پدرش عمر او را شماتت میکند(الکامل فی التاریخ جلد 2 صفحه 366)

3.وقتی عمر تصمیم میگیرد برای پس از خودش شورای شش نفره تشکیل دهد به او پیش نهاد میشود که فرزندش عبدالله را جزو شورا قرار بدهد که او میگوید:حسب آل الخطاب ما تحملوا منها! إن عبد الله لم یحسن یطلق امرأته! ترجمه:بس است برای آل خطاب آنچه تحمل کرده است از او(عبد الله بن عمر). عبدالله نمیتواند به خوبی زنش را طلاق بدهد!

4.امیرالمومنین علیه السلام فرمودند:اما ابن عمر فضعیف (الامامه و السیاسه ابن قطیبه دینوری جلد 1 صفحه 73)

-گرایش سیاسی:

هبچ گاه در دوران حکومت خلفا به طور محکم و یقینی با کسی بیعت نکرد و با او مخالفت هم نکرد.

الف- در دورانی که عثمان خلیفه سوم در معرض خطر بود علی رقم بیعت با او عثمان را تنها گذاشت(فتوح ابن اعثم کوفی جلد 2 صفحه 425)

ب-در زمان خلافت امیرالمومنین بیعت نکرد و وقتی به او گفتند بیعت کن گفت: لا حتى یبایع الناس...

تا مردم بیعت نکنند من بیعت نمیکنم...(الکامل فی التاریخ ابن اثیر جلد3 صفحه 191)

حتی در جریان قیام طلحه و زبیر هم از آنان کناره گیری کرد و همراه آنان بر علیع امیرالمومنین قیام نکرد.(الکامل فی التاریخ جلد 3 صفحه 208)

ج.با معاویه بیعت کرد ولی مخالف او بود و اورا خائن نامید.(تاریخ یعقوبی جلد 2 صفحه 232)

د:وقتی یزید بر سر کار آمد برای والی مدینه ولید نامه نوشت و از او خواست تا برای او از حسین بن علی و عبدالله ابن عمر بیعت بگیرد و ابن عمر در مواجهه با دعوت یزید جواب داد :

اگر همه با او بیعت کردند من هم بیعت میکنم.(تاریخ طبری جلذ 4 صفحه 254)

ه.او حتی با ابن زبیر و برادرش هم بیعت نکرد.(تاریخ یعقوبی جلدجلد 2 صفحه 247)

برخورد با سید الشهدا علیه السلام:

وقتی دید اباعبدالله مشغول خروج از مکه است به سید الشهدا اینطور عرض کرد:

فَقالَ لَهُ ابنُ عُمَرَ : أبا عَبدِ اللّه ِ رَحِمَکَ اللّه ُ ، اِتَّقِ اللّه َ الَّذی إلَیهِ مَعادُکَ ، فَقَد عَرَفتَ مِن عَداوَةِ أهلِ هذَا البَیتِ لَکُم ، وظُلمَهُم إیّاکُم ، وقَد وَلِیَ النّاسَ هذَا الرُّجُلُ یَزیدُ بنُ مُعاوِیَةَ ، ولَستُ آمَنُ أن یَمیلَ النّاسُ إلَیهِ لِمَکانِ هذِهِ الصَّفراءِ وَالبَیضاءِ ، فَیَقتُلونَکَ ویَهلِکُ فیکَ بَشَرٌ کَثیرٌ ؛ فَإِنّی قَد سَمِعتُ رَسولَ اللّه ِ صلى الله علیه و آله وهُوَ یَقولُ : «حُسَینٌ مَقتولٌ ، ولَئِن قَتَلوهُ وخَذَلوهُ ولَن یَنصُروهُ ، لَیَخذُلُهُمُ اللّه ُ إلى یَومِ القِیامَةِ» . وأنَا اُشیرُ عَلَیکَ أن تَدخُلَ فی صُلحِ ما دَخَلَ فیهِ النّاسُ ، وَاصبِر کَما صَبَرتَ لِمُعاوِیَةَ مِن قَبلُ ، فَلَعَلَّ اللّه َ أن یَحکُمَ بَینَکَ وبَینَ القَومِ الظّالِمینَ.

ترجمه:ابن عمر به حسین علیه السلام گفت: اى ابا عبد اللّه ! رحمت خدا بر تو باد ! از خدایى که بازگشت تو به سوى اوست، پروا کن. از دشمنىِ این خاندان با خودتان و ستمى که بر شما کرده اند، آگاهى و این مرد، یزید بن معاویه ، بر مردم ، فرمان روا شده است. ایمن نیستم [و مى ترسم ]که مردم براى سیم و زر ، به وى روى آورند و تو را بکشند و در این راه ، انسان هاى بسیارى نابود شوند. از پیامبر صلى الله علیه و آله شنیدم که مى فرمود: «حسین، کشته مى شود، و اگر او را کشتند و تنها نهادند و یارى اش نکردند، خدا تا قیامت ، آنان را خوار خواهد کرد». من به تو پیشنهاد مى کنم از درِ سازش ـ که مردم نیز آن گونه وارد شده اند ـ وارد شوى و چنان که در گذشته بر معاویه شکیبایى کردى، شکیبایى کن. شاید خدا، میان تو و این گروه ستمگر ، حکم رانَد.

سرنوشت:

سر انجام شبانه باحجاج بن یوسف سقفی بیعت کرد نحوه بیعت تحقیرآمیز ابن‌عمر با حجاج در منابع متاخرآمده است.

پس از تصرف مکه به دست حجاج، ابن‌عمر شبانه برای بیعت نزد او رفت. حجاج از او پرسید: چرا این‌گونه شتاب کردی؟ وی این روایت را از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) خواند: هر کس بمیرد و امام زمان خود را نشناسد، به مرگ جاهلی مرده است. حجاج گفت که دستش مشغول است و پایش را دراز کرد تا او با آن بیعت کند. وی نیز با پای حجاج بیعت نمود. حجاج با احمق خواندن او گفت: ابن‌عمر شبانه در پی بیعت است؛ اما بیعت با علی (علیه‌السّلام) را ترک کرد.(الکنی و الالقاب شیخ عباس قمی جلد 1 صفحه 363)

سپس در زمان حکومت حجاج توسط حجاج به قتل رسید ابن اثیر اینگونه مینویسد:

کان سبب موته أن الحجاج أمر بعض أصحابه فضرب ظهر قدمه بزج رمح مسموم فمات منها وعاده الحجاج فی مرضه فقال من فعل بک هذا قال أنت لأنک أمرت بحمل السلاح فی بلد لا یحل حمله فیه

ترجمه: اختلاف نظرش با حجاج باعث شد به دستور وی، هنگام ازدحام جمعیت در مراسم حج، نیزه‌ای مسموم به پشت پایش فروکنند. حجاج هنگام عیادت او گفت: چه کسی به تو ضربه زد؟ وی پاسخ داد: تو؛ زیرا حمل سلاح را در مکانی که این کار در آن حرام است، فرمان دادی.(الکامل فی التاریخ جلد 4 صفحه 363)

 

ویژگی های شخصیتی:

1.ترس

2.ناامیدی

3.تکبر و خود بر تر بینی (نسبت به همه خود را بالاتر میدید)

4.عبادت و تقوا.

 

کلمات کلیدی:

بی لیاقتی 

ترس

ناامیدی

عدم بیعت

زهد و تقوا

مخالفت با همه