تبدیل گفتار به نوشتار (ج 1) 1
موضوع بحث سوره مبارکه حجرات است، این سوره مبارکه چهل و نهمین سوره به ترتیب مصحف شریف است و در جزء 26 قرآن قرار دارد؛ سوره شامل 18 آیه، 353 کلمه و 1533 حرف است. سوره مدنی است و ترتیب نزولش صد و هفتمین سوره مبارکه قرآن است. در بین هجده آیه مبارکه این سوره آیات مهمی وجود دارد از جمله: آیه اخوت، آیه نبأ، آیه غیبت، و آیه معروف «إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُم». درباره ثواب قرائت این سوره هم روایاتی داریم که اهمیت زیادی برای تلاوت این سوره قائل شدهاند.
درباره معنای کلمه حجرات که این سوره به آن نامیده شده باید بدانیم که جمع حجره است به معنای اتاق که در آیه چهارم به آن اشاره شده است«مِنْ وَراءِ الْحُجُرات»، منظور از حجرات اتاقهایی در نزدیکی مسجد النبی بوده که به صورت جداگانه محل زندگی و استقرار هر یک از همسران پیامبر بوده؛ یعنی در میان هر کدام از این حجرهها بانویی از بانوان پیامبر زندگی میکرده و این حجرهها به نحوی حریم پیامبر محسوب میشده است؛ محور این سوره مبارکه هم همین نام حجرات است چون این سوره در حقیقت سوره آداب و اخلاق است.
آیات این سوره بر سه محور مهم است که هر سه هم مربوط به آداب است؛ آداب ارتباط با خدا، آداب ارتباط با پیامبر و آداب ارتباط مؤمنین با همدیگر؛ این سه مورد محورهای آیات سوره مبارکه حجرات هستند.
بحثهای «آداب» و «حریم» ارتباط پر رنگی با یکدیگر دارند، چنانکه میبینیم در وهله اول محور آیات، شخص پیامبر و حریم اوست و آداب این حریم برای مومنین بیان شده؛ میتوان گفت این مطلب محور کلی سوره حجرات است.
أعوذ بالله من الشّیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم، «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تُقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَیِ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ سَمیعٌ عَلیم(1) یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَرْفَعُوا أَصْواتَکُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِیِّ وَ لا تَجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْلِ کَجَهْرِ بَعْضِکُمْ لِبَعْضٍ أَنْ تَحْبَطَ أَعْمالُکُمْ وَ أَنْتُمْ لا تَشْعُرُون(2) إِنَّ الَّذینَ یَغُضُّونَ أَصْواتَهُمْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ أُولئِکَ الَّذینَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ لِلتَّقْوى لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ أَجْرٌ عَظیم(3) إِنَّ الَّذینَ یُنادُونَکَ مِنْ وَراءِ الْحُجُراتِ أَکْثَرُهُمْ لا یَعْقِلُون(4) وَ لَوْ أَنَّهُمْ صَبَرُوا حَتَّى تَخْرُجَ إِلَیْهِمْ لَکانَ خَیْراً لَهُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحیم(5)
آیه اول: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا»، ای کسانی که ایمان آوردهاید، ای اهل ایمان! «لا تُقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَیِ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ»، پیشی نگیرید از خدا و از پیغمبر خدا، «وَ اتَّقُوا اللَّهَ»، تقوای خداوند را مراعات کنید که «إِنَّ اللَّهَ سَمیعٌ عَلیم»، خداوند شنوا و داناست هم به حرف شما و هم به عمل شما اشراف دارد.
بحثدرباره تقدم نگرفتن* بر پیغمبر است، جالب است که از همان صدر اسلام این مباحث مطرح بوده، یعنی در همان اول که پیغمبر مسیر نورانی اسلام را بنیان گذاشت هم کسانی بودند که از پیغمبر پیشی میگرفتند و مواردش را ذکر خواهیم کرد، کسانی بودند که به تعبیری خودشان را از پیغمبر هم مسلمانتر میدانستند یا نعوذ بالله خودشان را عاقلتر و مدبّرتر میدیدند؛ بعد از پیغمبر به وفور کسانی بودند که خودشان را از پیغمبر مقدم میدانستند، کسانی بودند که با وارد کردن موضوعاتی که در اسلام نبود و ما از آنها به عنوان بدعت یاد میکنیم، در دین دستکاری کردند، در دین اضافاتی را ایجاد کردند، چیزهایی را از دین کم کردند، اینها همه مصداقهای پیشی گرفتن بر خدا و بر پیامبر خداست و اینها همه مخالف آداب برخورد با خدا و رسول خداست.
علی الظاهر محتوای سوره اخلاق و آداب است ولی این آیات مبارکه ما را از ساحت اخلاق و آداب به یک ساحت مهمتر و اساسیتر میرساند و آن هم ساحت تبعیّت و ولایت است. یکی از مصادیق مهم ادب ورزیدن به پیغمبر در درجه اول اطاعت کردن از اوست، این همان تعبیری است که درباره عبادت هم بیان شده است، میفرمایند مهمترین مصداق عبادت، اطاعت است؛ وقتی کسی را عبادت میکنیم در درجه اول باید مطیع او باشیم. چقدر دور از ذهن است که فرض کنیم یک نفر مثلاً خدا را عبادت میکند و او را به عنوان معبود قبول دارد اما از او اطاعت نمیکند. در مورد ادب هم همین است، آیه شریفه این نکته مهم را به ما میآموزد که اولین مرتبه ادب* تبعیّت کردن از ولیّ است. نکته مهم این است که در این آیات نام پیامبر ذکر نشده بلکه با عنوان نبی و رسول آمده است؛ این نوع تعبیر بیانگر آن است که شخص پیامبر مدّنظر خدا نیست، رعایت آداب نسبت به رسول و نبی از همان جهت لازم است که اطاعت ایشان لازم است؛ به این سبب که فرستاده خداوند هستند و به من او انتساب دارند. در حقیقت ادب ورزیدن به پیغمبر، ادب ورزیدن به خداست، همانطور که اطاعت کردن از پیغمبر اطاعت کردن خداست؛ به همین خاطر در آیاتی که امر به اطاعت خدا شده است، بلافاصله امر به اطاعت از پیامبر شده «أَطیعُوا اللَّهَ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ»، این دو در عرض هم نیستند، اطاعت کردن از پیغمبر، همان اطاعت از خداست. ظاهرا آیات، آیات اخلاقی و درباره آداب است ولی ما را به یک مرحلهی بالاتر منتقل میکند و آن مرحله ولایت و رهبری است.
«یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا»، ای کسانی که اهل ایمان هستید؛ هر تعبیری که در قرآن آمده حکمتی دارد، وقتی که میفرماید اهل ایمان هستید و بعد میآید یک دستوری را بیان میکند در حقیقت منظور این است که اقتضای ایمان و لازمه اهل ایمان بودن، انجام دادن این دستور است؛ به عبارت دیگر اینها با یکدیگر پیوستگی دارند، نمیتوانید اهل ایمان باشید اما اهل ولایت و ادب ورزیدن به ولی نباشید، «لا تُقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَیِ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ»، پیشی نگیرید از خدای متعال و پیغمبر؛ از اینها نباید جلو بزنید.
معارف دین در یک تقسیمبندی به سه دسته تقسیم میشود:
بخشی از معارف دین، معارف اعتقادی است، بخش دیگر معارف اخلاقی و بخش دیگر معارف احکامی و تشریعی هستند. این معارف با یکدیگر همسو و هماهنگ هستند؛ جهتگیری همه این معارف را که دنبال کنیم، میبینیم که جهتهای اصلی دین در همه این معارف وجود دارد، از جمله توحید، ولایت و معاد؛ ما ولایت را حتی در جزئیات دستورالعملهای اخلاقی اسلام هم مشاهده میکنیم همانطور که در قواعد فقهی هم میتوانیم مشاهده کنیم؛ بنابراین در مواجهه با معارف اخلاقی یا فقهی نباید در ظواهر متوقف شد بلکه باید این معارف اصلی را در آنها دید.
مثلاً در مورد نماز جماعت که یک دستورالعمل فقهی است، نمازی را که بر هر شخصی واجب است که اقامه کند، در احادیث متعدد توصیه شده که این را به جماعت انجام بدهید؛ نماز جماعت یعنی امام و مأموم؛ اینکه یک نفر با یک شرایطی که بر دیگران فضیلت دارد جلو بایستد و دیگران پشت سر او قرار بگیرند و با هماهنگی کامل پشت سر او همین واجبشان را انجام بدهند. اصل نماز ثابت است ولی بین فرادی یا جماعت اجرا شدن آن تفاوت وجود دارد؛ در نماز جماعت ماموم اصلاً نباید از امام جماعت جلو بیافتد، اگر جلو افتاد جماعت بودن نماز خراب میشود و حتی در مواردی اصل نماز خراب میشود، چراکه مثلاً ماموم با تکیه بر اینکه نمازش جماعت است حمد و سوره را نخوانده و وقتی نماز جماعتش خراب شد اصل نماز هم خراب میشود. بسیار تأکید شده بر اینکه در نماز جماعت نباید از امام جلو زد. این یک دستور فقهی است اما در ضمن این دستور فقهی، تمرین ولایت پذیری وجود دارد؛ ماموم تمرین میکند که وقتی کسی با آن فضیلتها امام و رهبر شد، از او نباید جلو بزند و عقب هم نباید بماند؛ این یک تمرین است باری آن ولایت پذیری.
این نکتهای است که در صلوات شعبانیه آمده «الْفُلْکُ الْجَارِیَة»، اهل بیت به عنوان امامان جامعه، مانند یک کشتی هستند که در میان دریا دارد حرکت میکند، «فِی اللُّجَجِ الْغَامِرَة»، در میان امواج خروشان، دریای معمولی نیست، بلکه دریای طوفانی و پر از حادثههای در کمین است؛ «الْمُتَقَدِّمُ لَهُمْ مَارِقٌ»، اگر کسی از این کشتی جلو بزند از دین خارج شده، اگر از بین افرادی که بر این کشتی سوار شدهاند کسی بگوید این کشتی کند است و میخواهم تندتر بروم، همین جا قرآن میفرماید: «لا تُقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَیِ اللَّهِ وَ رَسُولِه»، پیشی نگیرید که غرق میشوید، اینها سفینة النجاة هستند همراه اینها باشید تا نجات پیدا کنید. آن کسی که میخواهد سریعتر حرکت کند اگر یک قدم از قسمت نوکِ کشتی جلو برود در آب افتاده و غرق خواهد شد؛ اگر هم کسی بگوید این کشتی خیلی سریع میرود و من میخواهم عقب بمانم، باز هم غرق میشود. مثل عاقبت کسانی که به حضرت موسی گفتند: «فَاذْهَبْ أَنْتَ وَ رَبُّکَ فَقاتِلا إِنَّا هاهُنا قاعِدُون»، موسی تو با خدایت بروید بجنگید ما فعلاً همین جا نشستیم؛ کسانی که نتوانستند خودشان را به سفینة النجاة امام حسین در روز عاشورا برسانند، غرق شدند؛ پس اگر کسی از این کشتی عقب بماند هم غرق میشود.