سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نعمان بن بشیر


شرح حال نعمان بن بشیر 

نعمان ، پسر بشیر بن سعد بن نصر بن ثعلب خزرجى انصارى، مادرش عمره دختر رواحه خواهر عبد اللّه بن رواح انصارى شهید غزوه مؤته با جعفر بن ابى طالب (ره)؛ گفته‌اند: نعمان بن بشیر اول نوزاد انصار است پس از ورود رسول خدا (ص) به مدینه، چنانچه عبد اللّه بن زبیر اول نوزاد مهاجرین است.

ونعمان از خاندان شعر است و عثمانى مسلک بوده و اهل کوفه را بواسطه محبت على (ع) دشمن مى‌داشته . وی بعد از قتل عثمان (از خلفا راشدین) پیراهن خونین عثمان و نامه همسر او را به شام نزد "معاویه" برد و اوضاع مدینه را گزارش داد و در سلک یاران معاویه در آمد.

او تنها انصارى است که در جنگ صفّین همراه معاویه به جبهه آمده بود و پیش معاویه احترام فراوانى داشت و رفیق او بود.

وی سال 53 هجری قمری قاضی دمشق شد و سپس والی «یمن» و بعد از معاویه 9 ماه والی کوفه گردید و بعد از عزل ان از والی بودن کوفه مشاور یزدید در شام شد.

سرگذشت پدر نعمان

 پدرش بشیر بن سعد نخست کسى است  از انصار که روز سقیفه در رقابت با سعد بن عباده  (پسرعمویش)  با ابوبکر بیعت کرد و انصار از او پیروى کردند، بشیر همراه خالد بن ولید در جبه «عین التمر» کشته شد .

غارت مال مردم در عین التمر توسط نعمان بن بشیر به دستور معاویه 

الکامل فى التاریخ: در این سال (39 هجرى) معاویه لشکریان خود را در عراق، در اطراف قلمرو حکومت على علیه السلام پراکند. نعمان بن بشیر را با هزار مرد به عین‌التمر فرستاد، که در آن جا مالک بن کعب با هزار نفر مأمور پاسگاهى براى على علیه السلام بود. مالک به یاران خود اجازه داده بود که به کوفه بروند و جز صد نفر کسى با او نبود. چون خبر هجوم نعمان را شنید، نامه‌اى به امیر مؤمنان نوشت و به او گزارش داد و نیروى کمکى درخواست کرد. على علیه السلام خطبه‌اى خواند و مردم را به بیرون رفتن به یارى او فراخواند؛ امّا سنگینى کرده، نرفتند. مالک با نعمان درگیر شد. دیوارهاى آن روستا را پشت‌سر یاران خویش قرار داد. مالک به مِخنَف بن سلیم نامه نوشت و از او یارى طلبید. وى نزدیکى‌هاى او بود. مالک و نعمان پیکار سختى کردند. مخنف، پسرش عبد الرحمن را با پنجاه نفر فرستاد. آنان در حالى به مالک رسیدند که او و همراهانش غلاف شمشیرها را شکسته و دل به مرگ و پیکار سپرده بودند. چون شامیان آنان را دیدند، عصر هنگام گریختند و پنداشتند که نیروى امدادى در راه است. مالکْ آنان را تعقیب کرد و سه نفر از آنان را کشت. چون کوفیان از خروج به سوى مالک و یارى آنان سستى کردند، على علیه السلام بر منبر رفت و بر آنان خطبه خواند و فرمود: «اى اهل کوفه! هر بار که شنیدید گروهى از شامیان بر شما تاخته و فرود آمده‌اند، هر یک از شما در خانه خود خزید و در را به روى خود بست، آن گونه که سوسمار به لانه‌اش و کفتار به آشیانه‌اش مى‌خزد. فریب‌خورده کسى است که شما فریبش دهید. هر کس با شما به پیروزى برسد، با تیر شکسته پیروز شده است. نه آزاد مردانى به هنگام ندا و نه برادرانى هنگام نجوایید. إنا للّه وإنا إلیه راجعون! به چه رنجى از دست شما گرفتار شده‌ام! کورانى هستید که نمى‌بینند، لال‌هایى که سخن نمى‌گویند و کرانى که نمى‌شنوند. إنا للّه وإنا إلیه راجعون!». محمدی ری شهری، دانشنامه امام علی (علیه السلام)، ج 7، ص 133

توضیح مکان عین التمر

عین التمر مکانی است در شهر عراق و نزدیکی رود فرات .

سیاست نعمان همان سیاست معاویه بود

نعمان بن بشیر نه دوستدار اهل‌بیت بود و نه گرایشى به آنها داشت. او و پدرش در یارى جریان نفاق، پس از رحلت پیامبر (ص)، تاریخ سیاه و بلندى دارند. نعمان گرایش عثمانى داشت و آشکارا نسبت به على (ع) کینه مى‌ورزید و از وى بد مى‌گفت. در جنگ‌هاى جمل و صفین با او جنگید و در رهبرى جریان نفاق به طور کامل پیرو سیاست معاویه بود، «از نشانه‌هاى این سیاست این بود که معاویه از رویارویى آشکار با امام حسین (ع) پرهیز مى‌کرد. چنانچه معاویه ناچار به رویارویى آشکار مى‌گشت و بر امام پیروز مى‌شد از او در مى‌گذشت. این به خاطر دوستى با امام نبود، بلکه معاویه، این سیاستمدار پلید و شیطان، مى‌دانست که ریختن آشکار خون امام (ع) با آن جایگاه قدسى بلندى که در دل امت دارد، موجب جدایى امویّت از اسلام مى‌گردد و تلاش‌هاى جریان نفاق و به ویژه حزب اموى را نقش بر آب مى‌سازد: به ویژه آن کوشش‌هایى که معاویه به خرج داد تا اسلام و امویت را چنان در عقل و احساسات مردم بیامیزد که از آن پس، بیش‌تر آحاد مردم تنها اسلام اموى را بشناسند. به طورى که اگر آن خون مقدس - خون امام (ع) - در قتلگاه قیام بر ضد حکومت اموى ریخته نمى‌شد جدایى میان اسلام و امویّت ناممکن بود.» از این رو روش نعمان بن بشیر در حلّ‌ مشکلات پیش آمده در کوفه - پس از ورود مسلم - آمیخته به نرمى و تسامح بود. زیرا که او - با اعتقاد به دیدگاه معاویه - بر این باور بود که رویارویى آشکار با امام حسین (ع) به نفع حکومت اموى نیست. نعمان ضعیف یا، آن طور که روایت طبرى او را تصویر کرده است، «بردبار و پارسا و عافیت طلب» و یا آن طور که روایت دینورى تصویرش کرده است: «دوستدار عافیت و مغتنم شمارنده سلامتى» نبود ، بلکه از روى نیرنگ و حیله بازى خود را ناتوان وانمود مى‌کرد؛ و قصد وى استفاد از شیوه سرّى و نیرنگ پنهانى براى پایان دادن به انقلاب و رهایى از چنگ مسلم بن عقیل و بلکه رهایى از دست امام (ع) بود. بنابراین او شیطانى بود که گام جاى گام معاویه، آموزگار بزرگ طراح نقشه‌هاى شیطنت‌آمیز و فریبنده مى‌گذاشت. لیکن روند پرشتاب حوادث کوفه در آن روز و تحوّلات بزرگى که در حیات سیاسى این شهر روى داد، امویان و مزدوران و جاسوسانشان را از مقبولیّت مسلم بن عقیل نزد افکار عمومى به وحشت افکند و متوجّه شدند که چنانچه حکومت محلّى اموى در کوفه، تدابیر لازم را براى بازگرداندن اوضاع به آرامش نسبى پیشین اتخاذ نکند، زمام امور به زودى زود به طور کامل به دست انقلابیون خواهد افتاد. آنان دریافتند که سیاست نرمش و تسامح‌آمیزى که نعمان بن بشیر در پیش گرفته است، موجب خواهد شد که به زودى کوفه به دست مسلم بن عقیل بیفتد. از این رو تصمیم گرفتند که براى رهایى از این تنگنا، نعمان بن بشیر را عزل و والى جدید و بى‌رحمى را به جاى او بگمارند. با این دیدگاه بود که گزارش‌هاى سرّى خویش را تهیه کرده و در شام به یزید انتقال مى‌دادند.

حضور فعال در جنگ با امام علی(ع) در جنگ صفین

قیس بن سعد خطیب توانای انصار، زبان عترت طاهره و خاندان پاک رسول خدا بود. او همچنان که در صحنه نبرد با شمشیرش جهاد می‌نمود، با زبان گویا و منطق رسا و بلیغ خویش نیز از خاندان رسول خدا و از حق جانشین بر حق پیامبر (حضرت علی) دفاع می‌کرد.

معاویه در جنگ صفین از نعمان بن بشیر خواست که نزد قیس بن سعد رفته، او را توبیخ نماید. هنگامی که نعمان بن بشیر در میان لشکر آمد صدا زد: ‌ای قیس بن سعد، من نعمان بن بشیر هستم. سپس سخنانی ایراد کرد و گفت:

ای انصار! شما بودید که با عثمان مخالفت نمودید و او را کشتید، باز هم دچار اشتباه شدید و یاران او را نیز در جنگ جمل کشتید و با اسبان و سپاهیان خود بر مردم شام تاختید و آنها را مورد حمله قرار دادید. شما که عثمان را تنها گذاشتید و او را ذلیل کردید، اگر امروز با علی آن چنان کنید تازه، کاری مساوی آن کار انجام داده و یک عمل در مقابل یک عمل قرار می‌گیرد. لیکن شما ‌ای انصار! دست از حق برداشته و به این راضی نشوید که همچون بقیه مردم باشید تا آنجا که در میدان جنگ پی به حقیقت برده و خود به جنگ و مبارزه دعوت شوید، ولی هیچ ناراحتی بر علی نرسیده و شما هستید که مصیبت‌ها را بر او سبک نموده و او به استراحت پرداخته و بار مصیبت را باید شما بکشید و در انتظار پیروزی وعده داده شده بنشینید و فداکاری کنید. جنگ از دست ما و شما چه عزیزانی را گرفته! که شما خود بهتر می‌دانید. نسبت به بقیه از خدا بترسید و پرهیزگاری را پیشه خود سازید.

 تاریخ اسلام در آینه پژوهش نویسندهموسسه پژوهشی امام خمینی  ج، 17  ص 4

شرح حکومت نعمان بن بشیر در کربلا

یزید بعد از معاویه حضور نعمان بن بشیر را به عنوان والی کوفه تمدید کرد و او نیز برای بیعت گرفتن برای یزید از امام حسین (ع) و پراکنده کردن مردم از اطراف مسلم تصمیم گرفت خطبه ای را در مسجد برای مردم بیان کند.  او بالاى منبر رفت و حمد و ثناى خدا کرد و گفت: اما بعد، بندگان خدا، از او بپرهیزید و به فتنه و جدائى شتاب نکنید که باعث هلاک مردان و ریختن خون و چپاول اموال است، من با کسى که بجنگم نیاید جنگ ندارم و به کسى که بر من نتازد نتازم و خوابى از شما را بیدار نکنم و بر کسى سعایت نکنم و به گمان و تهمت مؤاخذه ننمایم ولى اگر شما به روى من بایستید و بیعت خود را بشکنید و امام خود را مخالفت کنید، به حقّ‌ آن خدائى که جز او خدائى نیست تا دسته شمشیرم به دستم باقى است، شما را مى‌زنم گرچه کسى یاور من نباشد، امیدوارم کسانى که میان شما حق شناسند بیش از کسانى باشند که باطل، آنها را هلاک کند.

عبد اللّه بن مسلم بن ربیعه حضرمى که طرفدار بنى امیه بود از جای خود برخاست و گفت: این آشوب که برخاسته، تصمیم لازم دارد، و این نطق تو نشانه ضعف است، نعمان گفت: در طاعت خدا ضعف نشان دهم بهتر است که در معصیت او نیرومندى کنم؛ از منبر پایین آمد و رفت، عبد اللّه بن مسلم هم رفت و به یزید بن معاویه نوشت: «اما بعد، مسلم بن عقیل به کوفه آمده و شیعیان حسین بن على با او بیعت کرده‌اند، اگر کوفه را مى‌خواهى، مردى قوى را حاکم آن کن که دستورت را اجراء کند و چون خودت کار کند، نعمان بن بشیر مرد ناتوانى است یا مسامحه کار است». عمارة بن عقبه و عمر بن سعد هم همین موضوع را به او نوشتند تا چون نامه‌ها به یزید رسید، سرجون وابسته معاویه را خواست و به او گفت: حسین، مسلم بن عقیل را به کوفه فرستاده و براى او بیعت گرفته و نعمان بن بشیر هم از خود ضعف نشان داده و نطق بدى کرده، به نظر تو چه کسى را به کوفه بگمارم‌؟ یزید با ابن زیاد خوش نداشت و از او گله‌مند بود؛ سرجون در جواب گفت: اگر معاویه سر از قبر برآرد به نظر او عمل مى‌کنى‌؟ گفت: آرى، سرجون فرمان عبید اللّه بن زیاد را بر کوفه به امضاى معاویه ارائه داد و گفت: نظر معاویه هنگام مرگ این بود که ابن زیاد امیر کوفه و بصره هر دو باشد، یزید گفت: بسیار خوب، فرمان حکومت او را بفرست؛ مسلم بن عمرو باهلى پدر قتیبه را خواست و نامه ابن زیاد را با او فرستاد که نوشته بود: «اما بعد، دوستان من از اهل کوفه به من نوشته‌اند و گزارش داده‌اند که پسر عقیل در آنجا جمعیت فراهم مى‌کند که تفرقه میان مسلمانان افکند؛ تا نام? مرا خواندى به کوفه برو و ماننده مهره، پسر عقیل را جستجو کن، تا او را پیدا کنى در بندش کش یا بکش یا تبعید کن و السلام». و فرمان حکومت کوفه را هم به او داد، مسلم بن عمرو به بصره رفت و فرمان و نامه را به عبید اللّه رسانید و به او دستور داد که فوراً آماده شود و فردا به کوفه رود.
دخترنعمان بن بشیر

اسماء، همسر مختار تاریخ الیعقوبى ، سرنوشت او را چنین نقل مى‌کند: مصعب بن زبیر، اسماء دختر نعمان بن بشیر (همسر مختار) را دستگیر کرد و به او گفت: نظرت در بار? مختار چیست‌؟ او گفت: به نظر من، او انسانى باتقوا، پاک و روزه‌دار بود. مصعب گفت: اى دشمن خدا! تو از کسانى هستى که مختار را از عیب، مُبرّا مى‌دانى‌؟! سپس دستور قتل وى را داد و گردن او را زدند. او اوّلین زنى بود که با زجر، گردنش زده شد.تاریخ الیعقوبى: ج ص 264.

همراهی اسرا از شام به مدینه

شیخ مفید گوید: «آن گاه یزید نعمان بن بشیر را فرا خواند و گفت: آماده شو که همراه این زنان به مدینه بروى». باعونى گوید: «یزید گفت: آنان راتجهیز کنید؛ و به نعمان بن بشیر فرمان داد تا نیازمندیهاشان را تأمین و همراهشان حرکت کند». با کاروان حسینی از مدینه تا مدینه، نجم الدبن طبسی، ج 6،ص 247

مرگ نعمان

او تا در دوران حکومت "مروان بن حکم" زندگی کرد و والی «حمص» بود. بعد از مرگ یزید به علت اغتشاشاتی که رخ داد و به فتنه "ابن زبیر" معروف است، او با مروان مخالفت و با "ابن زبیر" بیعت کرد. مردم «حمص» او را نپذیرفتند و بر او شوریدند، او فرار کرد و مردم تعقیبش کرده و او را کشتند. این حادثه در سال 65 هجری قمری بود. مرگ او در سن 64 سالگی است.

کلید واژه.:

نعمان بن بشیر، کوفه، دمشق، عین التمر. جنگ صفین. عثمانی. همراهی اسراء کربلا. سیاست معاویه.