سفارش تبلیغ
صبا ویژن

تبدیل گفتار به نوشتار (ج 1) 2

«وَ اللَّازِمُ لَهُمْ لاحِق»‏، باید همراه ایشان بود، این لازمه سوار بر این کشتی بودن است، این آدابی است که در این مسئله وجود دارد و باید این آداب را تمرین کرد چرا که ادب با تمرین به دست می­آید. نماز جماعت تمرین ادب ولایت است، تمرین اینکه اگر کسی قائد و رهبر شد، باید پشت سر او حرکت کرد، وقتی او رکوع رفت ماموم هم باید رکوع برود، وقتی او سجده کرد ماموم هم باید سجده کند؛ باید به امام اعتماد کند و از او پیروی کند. ولایت از دل این آداب به دست می­آید. اصلاً ولایت چیزی نیست به جز ادب، ولایت چیزی نیست جز ادب، وقتی ادب به اوج خودش برسد، به ولایت میرسد؛ کسانی که اخلاق ولایت مداری ندارند اگر ریشه یابی عمیق کنیم به این نتیجه می‌رسیم که این­ها کسانی هستند که از ادب بهره کمی برده­اند، یعنی فرهنگ ولایت یک فرهنگی مبتنی بر ادب است.

این شعر معروفی است که:

از خدا جوئیم توفیق ادب           بی ادب محروم ماند از لطف رب

این هم در حوزه فردی صادق است و هم در حوزه اجتماعی و تمدّنی! در حوزه فردی یعنی به هر دلیلی شما اگر از مرزهای ادب عبور بکنید باید انتظار داشته باشید که به کم توفیقی مبتلا بشوید! یعنی از توفبقات خداوند محروم می‏شوید، این را در زندگی حتما آثارش را خواهید دید؛ توفیقات خداوند از شما سلب می‏شود. در حوزه اجتماعی هم چنین است؛ اگر جامعهای ادب ولایی خودش را از دست بدهد و این ادب تبعیّت کمرنگ بشود، حالا این جامعه در عهد رسول باشد، یا در عهد امام معصوم یا غیر امام معصوم، فرقی نمی‏کند؛ اگرجامعهای ادب ولایی را از دست بدهد، این جامعه از لطف حق محروم خواهد شد؛ آثار این نکته واضح است، می‌بینیم زمانی که مردم ادب ولایی را رعایت کردند، شرایط اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، دینی و تمدّنی به گونه­ای بود و آن زمانی که این ادب کمرنگ شد، شرایط دیگری به وجود آمد که خودشان بارها می‏گفتند کاش به حرف رهبر گوش کرده بودیم و به دستورالعملهایی که از ناحیه ولایت رسیده بود، توجه می­کردیم. جامعه هر قدری که ادب ورزی به حریم ولایت داشته باشد، به همان میزان از توفیقات الهی بهرهمند می‌شود و در نقطه مقابل هر چقدر که این ادب کمرنگ بشود توفیقات الهی هم سلب میشود، این­ها از آثار مهم بحث ادب است. اگر دیدیم کسی از ولایت جلو می‏زند، اگر کسی دارد خلاف او یا جلوتر از او عمل می‌کند، این مشکل ریشه در ضعفِ ایمان و ضعف ادب او دارد؛ معلوم می­شود فرهنگ ادب در این فرد نهادینه نشده و ایمان در قلب او وارد نشده است. ما ولایت را از سرچشمه ادب جستجو می‏کنیم و متأثّر و ناشئ می‏دانیم.

این نکته که اگر ادب باشد توفیق خداوند شامل حال فرد و جامعه می‏شود، همان است که در آیه سوم آمده: کسانی که این ادب را رعایت می‏کنند «لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ أَجْرٌ عَظیم»، هم از مغفرت بهرهمند میشوند که توضیحاتش را خواهیم گفت و هم از اجر عظیم. هم مغفرت عظیم است چرا که با لفظ نکره آمده و نکره در سیاق نفی مفید تعظیم است وسپس أجر عظیم ذکر شده، أجر عظیم یعنی در دنیا و آخرت خداوند بابت این ادب ورزی به آنان أجر خواهد داد، این هم از نتایج ادب ورزی به ولایت است.

در طرف مقابل کسانی که این ادب را رعایت نمی‏کنند، آیه چهارم درباره ایشان است که: «أَکْثَرُهُمْ لا یَعْقِلُون»، کسانی که از فرهنگ ولایت و ادب دور هستند، از آیه یک فهمیدیم که این امر ناشی از ضعف ایمان ایشان است در آیه چهارم اشاره شده که این نشانه ضعف عقل و عقلانیّت در این افراد است. این مطالب بیانگر این است که هم ایمان و هم عقل انسان را به فرهنگ ادب و ولایت نزدیک می‏کند. پس ادب ورزی و ولایت مداری هم نشانه ایمان است و هم نشانه عقل. آیه صراحتا بیان می­کند که کسانی که در این حوزه مردود هستند در حوزه عقلانیّت هم مردوداند.

«یَا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تُقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَیِ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ»، پیشی نگیرید از خدا و رسولش «وَ اتَّقُوا اللَّهَ»، تقوای الهی را مراعات کنید. این­ها سر رشتههای بحث است، یکی ایمان بود دیگری عقل و مورد دیگر تقوا. ریشه این اخلاق بد در بی ایمانی و جنس آن هم بی تقوایی است. بنابراین ادب از مقوله تقواست و اهمیت بسیار بالایی دارد؛ این ادب ملاک تقوا و بی تقوایی است.

بعضی در فضای مجازی یا غیر مجازی صحبتهای کوبنده سیاسی و دینی خودشان را بدون توجه به آداب اولیه که از ابتدائیات است بیان می­کنند، به راحتی از کلمات بد استفاده می‏کنند؛ علت بی­توجهی به این آداب چیست؟ دلیل این است که ایشان در ذهنشان اهمیّتی برای این ادب قائل نیستند، این ادب را ملاک تقوا و بی تقوایی نمی‏دانند؛ تصور می­کنند این ظاهر و نمای ساختمان است، خیر آقا این مصالح ساختمان ایمان شماست. اهمیت آن را دیدیم که ریشه‏اش در ایمان، تقوا و عقل است، هر چقدر که از ادب فاصله گرفتیم ایمان، تقوا و عقل ما تضعیف می­شود.

«وَ اتَّقُوا اللَّه‏»، اگر می‏خواهید در مسیر تقوا حرکت کنید، مسیر تقوا همان مسیر ادب به پیغمبر است. هر کسی را که می­بینیم که بی ادب یا کم ادب است به همان میزان از تقوا که اولین دستور الهی است فاصله دارد، دیگر دستورات الهی هم قطعا چنین است.

در اینجا چند روایت درباره ادب ذکر می­کنیم:

روایتی هست از امیرالمؤمنین (علیه السلام) که خود تجسم ادب، ایمان و تقوا هستند، میفرمایند: «الْعِلْمُ وِرَاثَةٌ کَرِیمَةٌ»، علم یک میراث کریمانه است؛ اگر کسی بخواهد ارثی بگذارد برای دنیای بعد خودش، بهترین و کریمانهترین ارثی که آدم میتواند بگذارد علم است. «وَ الأَدَبُ حُلَلٌ مُجَدَّدَة»؛ حضرت ادب را به عنوان زینت معرفی می­کنند، اگر دنبال زینتی هستید که کهنه نمی‏شود، همیشه جدید است و به هیچ عنوان گرد کهنگی روی آن نمی‏نشیند، ادب آن زینت است چرا که ادب ریشه در اعماق شخصیّت انسان می‏زند و همیشه ماندگار است؛ «وَ الْفِکْرُ مِرْآةٌ صَافِیَةٌ قِیمَةُ کُلِّ امْرِئٍ مَا یُحْسِنُ وَ لا عِلْمَ کَالنَّظَرِ وَ لا شَرَفَ کَالْعِلْمِ[1]»

همچنین حضرت در روایت دیگری میفرمایند: «الأدب یُغنِی من الحَسَبِ[2]»، ادب آن چیزی است که از هر نظر انسان را بی نیاز می‌کند؛ انسان به ذات خودش فقیر است ولی به شدّت عطش بی نیاز شدن دارد؛ بهترین چیزی که انسان را از هر نظر از چیزهای دیگر بی نیاز میکند ادب اوست.

روایتی دیگر از امام صادق(علیه السلام) در این رابطه هست «عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ» که عبدالله بن سنان از شاگردان امام صادق(علیه السلام) بوده، «عَنِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ»، از امام صادق(علیه السلام) روایت کرده است که «قَالَ»، امام فرموده است: «خَمْسٌ مَنْ لَمْ تَکُنْ فِیهِ لَمْ یَکُنْ فِیهِ کَثِیرُ مُسْتَمْتَعٍ»؛ چند چیز است که اگر کسی نداشته باشد، هیچ چیز ارزشمندی ندارد؛ «قِیلَ وَ مَا هُنَّ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ»، سوال شد یابن رسول الله این­ها چه چیزهایی هستند؟ امام صادق علیه السلام فرمودند: «قَالَ الدِّینُ»، یک: دین. «وَ الْعَقْلُ»، دوم: عقل. «وَ الْحَیَاءُ»، سوم: حیاء. «وَ حُسْنُ الْخُلُقِ»، چهار: حسن اخلاق. «وَ حُسْنُ الأَدَبِ» و خوبی ادب. حضرت حسن اخلاق را از حسن ادب جدا کرده­اند، یعنی ادب یک لایه متفاوت بلکه عمیق‌تر و حتی گستردهتر از اخلاق خوب است. معلوم می­شود ادب ارتباط شدیدی با مفاهیم بنیادین و پایهای دین دارد.

در روایت دیگر یحیی حلبی نقل می­کند: «قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ یَقُولُ لا یَطْمَعَنَّ ذُو الْکِبْرِ فِی الثَّنَاءِ الْحَسَنِ»، کسی که اهل تکبّر است نباید امیدوار باشد که مردم درباره او حرف و حدیث خوب بگویند. «وَ لا الْخَبُّ فِی کَثْرَةِ الصَّدِیقِ»، کسی که نخوت دارد نباید انتظار داشته باشد که دوستان زیادی داشته باشد. «وَ لا السَّیِّئُ الأَدَبِ فِی الشَّرَفِ»، کسی که بی‌ادب است نباید طمع داشته باشد که در میان جامعه و در میان مردم شرافت داشته باشد و مردم او را به شرافت بشناسند. «وَ لا الْبَخِیلُ فِی صِلَةِ الرَّحِمِ»، کسی که بخیل است نباید انتظار داشته باشد که اطرافیان او اهل صله رحم با او باشند. این روایت ادامه دارد ولی آن قسمتی که مدنظر است قسمتی بود که فرمودند: کسی که از ادب بی بهره است توی جامعه از صفت شرافت محروم و بی بهره است.

روایت دیگر از رسول خدا «رُوِیَ عَن رسولَ الله کَانَ یَرْفَعُ بَصَرَهُ إِلَى السَّمَاءِ فِی صَلاتِهِ»، وقتی حضرت نماز می‏خواندند گاهی اوقات به آسمان نگاه می‏کردند «فَلَمَّا نَزَلَتْ الآیَةِ»، هنگامی که آیه درباره ادب نازل شد «طَأْطَأَ رَأْسَهُ وَ رَمَى بِبَصَرِهِ إلَى الأَرضِ»، پیغمبر اکرم سرشان را به زیر انداختند و این چشمانشان را به زمین دوختند، معلوم می­شود خود پیغمبر هم با همه عظمتشان سعی می­کردند در مسیر ادب یک قدم رو به جلو بروند و این ادب را بیش از پیش رعایت کنند.

 این ادب را که در آیه برای خداوند و رسولش بیان شده است تعمیم می‏دهیم؛ چطور به خودمان اجازه میدهیم این موضوع را به امام، رهبر و قائد تعمیم بدهیم؟ به این دلیل که در آیات وصف آمده است، فرموده نبی یا رسول؛ معلوم است که آن حیثیت نبی یا رسول بودن که نشانه انتسابشان به خداست در ایشان لحاظ شده، به همین دلیل امام و ولی هم به خدا منتسب هستند، پس باید نسبت به آنها هم این آداب رعایت شود.

در روایتی دیگر در رساله حقوق امام سجاد جایی که حضرت آداب و حقوق تعلُّم را بیان می‏کنند، این تعمیم دیده می­شود؛ میفرمایند: «وَ أَمَّا حَقُّ سَائِسِکَ بِالْعِلْمِ فَالتَّعْظِیمُ لَهُ»، حق کسی که به تو علم می‏آموزد این است که او را تعظیم کنی و بزرگ بداری؛ «وَ التَّوْقِیرُ لِمَجْلِسِهِ» در مجلس او وقار و احترامش را حفظ کنی. «وَ حُسْنُ الاسْتِمَاعِ إِلَیْهِ»، در گوش دادن به حرف‌های او کمال مراقبت را داشته باشی که به بهترین نحو این کار را انجام بدهی. «وَ الإِقْبَالُ عَلَیْهِ»، و به او روی بیاوری وچهرهات را از او برنگردانی. «وَ أَنْ لا تَرْفَعَ عَلَیْهِ صَوْتَک‏»، شبیه به همین تعبیر آیات است، اینکه صدایت را نزد او بالا نبری. این نکته بسیار مهم است که وقتی دین در مورد یک معلم یا مربّی اینقدر توجه به آداب می‏کند، در مورد ولی، امام یا پیغمبر ضرورت این ادب بسیار بالاتر و پررنگ­تر است.

نکته مهمی هست که البته نباید دستور کار ما باشد، ولی درباره بعضی بزرگان نقل شد که حتی در خلوت و اتاق خودشان هم پایشان را دراز نمیکردند؛ این فرد در خلوت هم چون خود را در محضر خدا می­بیند، ادب را رعایت کرده و پایش را دراز نمی­کند. اینکه این فرد نیتش این بوده که حتی در خلوت خودش هم دقت کند که پایش را دراز نکند، این دقت قابل ستایش است.

ادامه روایت فرمودند «وَ لا تُجِیبَ أَحَداً یَسْأَلُهُ عَنْ شَیْ‏ءٍ حَتَّى یَکُونَ هُوَ الَّذِی یُجِیبُ»؛ نکته دقیقی است که اگر کسی از استاد سؤالی کرد شما جواب او را نده تا زمانی که استاد جواب او را بدهد؛ اینکه می­گویند در خانه اگر کس است یک حرف بس است؛ این ضرب المثل هم ریشه در ادب دارد، یعنی اهل خانه ادب داشته باشند نسبت به آن کسی که بزرگتر خانه است، اگر قرار است حرفی بزنند، حرف آخر را آن بزرگتر باید بزند؛ اگر قرار است از بیرون خانه کسی حرف درون خانه را بشنود، اهل خانه باید حرفهایشان را باهم بزنند ولی در نهایت باید حرف آن ولی را بشنوند و حرف آخر را او باید بزند به تعبیر دیگر اگر کسی سؤال کرد جواب آخر را ولی باید بدهد؛ این یعنی ادب. جامعهای که ادب داشته باشد همان جامعهای است که ولایت در آن به تمام معنا پیاده می‏شود و این جامعه قطعاً مشمول لطف خداوند خواهد بود طبق نکاتی که مطرح شد.

«وَ لا تُحَدِّثَ فِی مَجْلِسِهِ أَحَداً»، در مجلس او با کسی حرف نزن «وَ لا تَغْتَابَ عِنْدَهُ أَحَداً»، پیش او غیبت کسی را نکن «وَ أَنْ تَدْفَعَ عَنْهُ إِذَا ذُکِرَ عِنْدَکَ بِسُوءٍ»، اگر کسی پشت سرش حرف بدی زد، شما این حرف را رد کن «وَ أَنْ تَسْتُرَ عُیُوبَهُ»، عیبش را پنهان کن، اگر عیبی از او فهمیدی بپوشان «وَ تُظْهِرَ مَنَاقِبَهُ»، مناقب و خوبیهایش را به دیگران بگو. مشخص می­شود که این آداب حتی در این لایه اجتماعی هم مطرح است، همانطور که این ادب ولایت حتی در نماز جماعت نمایان شد که اگر دو نفر هم هستید و نماز جماعت می‏خوانید وقتی یک نفر عنوان امام را گرفت، مأموم لازم است که آداب لازم را رعایت کند.

اگر دقت کنیم، می­بینیم احکام فقهی جزئیاتی دارند که برای ما قابل فهم نیست؛ این سوال مطرح می­شود که دلیل مته به خشخاش گذاشتن و این حجم توجه به جزئیات در شریعت به چه دلیل است؟ مثلا موقع شستن دستان در وضو اگر مکلف با علم، آب را یک میلیمتر پایینتر از آرنج بریزد وضویش باطل است و به تبع آن نمازش هم باطل می­شود. یا وقتی دارد آب می‏ریزد که دستان را بشوید، اگر عمدا یک قطره آب سربالایی بیاید وضویش باطل است. یا موقع مسح کشیدن حکم دارد که دقیقاً از اینجا تا اینجا. مثال دیگر اینکه برای افطار روزه حکم می­کند که دقیقاً از این ثانیه می­توانی روزهات را افطار کنی؛ اگر کسی بخواهد حتی چند ثانیه زودتر افطار کند قابل قبول نیست؛ همینطور اوقات نماز بسیار و قس علی هذا در موضوعات دیگر.

دلیل و فلسفه اصلی که پشت این احکام وجود دارد را ما خیلی نمیدانیم هرچند بعضی از آن­ها در روایات ذکر شده و جای بحث دارد، اما یک حکمت کلی در همه این­ها هست؛ حکمت کلی این دقتها، ظرافت­ها و حساسیّتها چیست؟ اینکه کلّ احکام در جهت بندگی انسان است، و هدف این است که انسان را تبدیل به بنده کند. بنده در درجه اول باید در مقابل مولا ادب داشته باشد. اگر مولا امری را گفت بنده عین همان امر را انجام بدهد نه کم و نه زیاد.

این فکر غلط گاهی در ذهن انسان می­آید که مگر قرآن خدا غلط میشود یا آسمان و زمین جابجا می‏شود که من این حکم شرع را رعایت نکنم؟ آیا خدا محتاج این جزئیات است؟ این سؤالات غلط است، چرا که این دلیل کلی درک نشده، معلوم است که دلیل حکم فقط این نیست و هزار دلیل را دارد که ما نمی‏دانیم؛ اما این دلیل کلی که در همه این جزئیات و دقت‌ها هست، تمرین ادب است؛ بنده بفهمد که اگر خدا گفت بگوید چشم و همان را که خدا گفته انجام بدهد. در همه جزئیاتی که فقها بحث می­کنند این نکته هست چرا که ریشه فقه در ادب است و ما باید ادب بندگی خدا را رعایت کنیم؛ خداوند محتاج این جزئیات نیست ولی ما محتاج ادب ورزیدن به خدا هستیم.

خدایا و خداوندا آخر و عاقب امر همه ما را ختم به خیر بفرما. خدایا در دنیا و در آخرت قرآن و اهل بیت را دستگیر همه ما قرار بده. خدا در این زندگی، در این ظلمات دنیا، در تاریکی قبر، در مواقف هولناک قیامت نور قرآن و نور اهل بیت را به فریاد ما برسان. خدایا خداوندا توفیق تلاوت آیات قرآن را، توفیق تدبّر در معارف قرآن را بر همه ما به نحو احسن ارزانی بدار. خدایا در امر ظهور امام زمان ما تعجیل بفرما. روح همه گذشتگان، اموات، اموات مدّنظر از الساعة سر سفره کریمانه اهل بیت(علیهم السلام) مهمان بفرما. رهبر فرزانه انقلاب و همه خدمتگزاران به این نظام و به این مردم را محفوظ و منصور بدار.

و السَّلام علیکم و رحمة الله و برکاته.

 



[1] روضة الواعظین و بصیرة المعتظین، ج1، ص11

[2] بحارالأنوار، ج72، ص69؛ کنزالفوائد، ج1، ص 319