حجرات یازده 6
روایت
عَنْ أبِیجَعْفَرٍ (علیه السلام) قَالَ کانَ سلمان (رحمة الله علیه) جَالِساً مَعَ نَفَرٍ مِنْ قُرَیْشٍ فِی الْمَسْجِدِ فَأَقْبَلُوا یَنْتَسِبُونَ وَ یَرْفَعُونَ فِی أَنْسَابِهِمْ حَتَّی بَلَغُوا سلمان (رحمة الله علیه) فَقَالَ لَهُ عُمَرُبْنُالْخَطَّابِ أَخْبِرْنِی مَنْ أَنْتَ وَ مَنْ أَبُوکَ وَ مَا أَصْلُکَ فَقَالَ أَنَا سلمان (رحمة الله علیه) بْنُعَبْدِاللَّهِ (رحمة الله علیه) کُنْتُ ضَالًّا فَهَدَانِی اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ بِمُحَمَّدٍ (صلی الله علیه و آله) وَ کُنْتُ عَائِلًا فَأَغْنَانِی اللَّهُ بِمُحَمَّدٍ (صلی الله علیه و آله) وَ کُنْتُ مَمْلُوکاً فَأَعْتَقَنِی اللَّهُ بِمُحَمَّدٍ (صلی الله علیه و آله) هَذَا نَسَبِی وَ هَذَا حَسَبِی قَالَ فَخَرَجَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) وَ سلمان (رحمة الله علیه) عَنْهُ یُکَلِّمُهُمْ فَقَالَ لَهُ سلمان (رحمة الله علیه) یَا رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) مَا لَقِیتُ مِنْ هَؤُلَاءِ جَلَسْتُ مَعَهُمْ فَأَخَذُوا یَنْتَسِبُونَ وَ یَرْفَعُونَ فِی أَنْسَابِهِمْ حَتَّی إِذَا بَلَغُوا إِلَیَّ قَالَ عُمَرُبْنُالْخَطَّابِ مَنْ أَنْتَ وَ مَا أَصْلُکَ وَ مَا حَسَبُکَ فَقَالَ النَّبِیُّ (صلی الله علیه و آله) فَمَا قُلْتَ لَهُ یَا سلمان (رحمة الله علیه) قَالَ قُلْتُ لَهُ أَنَا سلمان (رحمة الله علیه) بْنُعَبْدِاللَّهِ (رحمة الله علیه) کُنْتُ ضَالًّا فَهَدَانِی اللَّهُ عَزَّ ذِکْرُهُ بِمُحَمَّدٍ (صلی الله علیه و آله) وَ کُنْتُ عَائِلًا فَأَغْنَانِی اللَّهُ عَزَّ ذِکْرُهُ بِمُحَمَّدٍ (صلی الله علیه و آله) وَ کُنْتُ مَمْلُوکاً فَأَعْتَقَنِی اللَّهُ عَزَّ ذِکْرُهُ بِمُحَمَّدٍ (صلی الله علیه و آله) هَذَا نَسَبِی وَ هَذَا حَسَبِی فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) یَا مَعْشَرَ قُرَیْشٍ إِنَّ حَسَبَ الرَّجُلِ دِینُهُ وَ مُرُوءَتَهُ خصُلُقُهُ وَ أَصْلَهُ عَقْلُهُ وَ قَالَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ إِنَّا خَلَقْناکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَ أُنْثی وَ جَعَلْناکُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللهِ أَتْقاکُمْ ثُمَّ قَالَ النَّبِیُّ (صلی الله علیه و آله) لِسلمان (رحمة الله علیه) لَیْسَ لِأَحَدٍ مِنْ هَؤُلَاءِ عَلَیْکَ فَضْلٌ إِلَّا بِتَقْوَی اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ وَ إِنْ کَانَ التَّقْوَی لَکَ عَلَیْهِمْ فَأَنْتَ أَفْضَلُ.
پیامبر (صلی الله علیه و آله)- حنان گوید: شنیدم پدرم از امام باقر (علیه السلام) روایت میکرد که آن حضرت فرمود: «سلمان (رحمة الله علیه) به همراه گروهی از قریش در مسجد نشسته بود. آنها دربارهی اصل و نسب خودشان سخن میگفتند و بر یکدیگر فخرفروشی میکردند. تا اینکه به سلمان (رحمة الله علیه) رسیدند». عمربنخطاب از او پرسید: «به من بگو: تو کیستی و پدرت کیست و اصل و نسبت چیست»؟ سلمان (رحمة الله علیه) پاسخ داد: «من سلمانبنعبدالله (رحمة الله علیه) هستم. قبلاً گمراه بودم. خداوند به وسیلهی حضرت محمّد (صلی الله علیه و آله) مرا هدایت کرد. دارای عائله و خانواده بودم (پرهزینه بودم) خداوند به وسیلهی پیامبرش مرا بینیاز کرد. غلام بودم، خداوند به وسیلهی پیامبرش مرا آزاد کرد. این اصل و نسب من است». درحالیکه سلمان (رحمة الله علیه) برای آنها سخن میگفت، پیامبر (صلی الله علیه و آله) به سوی آنها آمد. سلمان (رحمة الله علیه) همهی ماجرا را برای آن حضرت تعریف کرد. رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود: «ای قریش! حسب و نسب مرد، دین اوست و جوانمردیاش به اخلاقش و اصل و ریشه او، عقل اوست. پروردگار در قرآن کریم فرموده است: إِنَّا خَلقْنَاکُم مِّن ذَکَرٍ وأُنثَی وجَعَلنَاکُمْ شُعُوبًا وقَبَائِل لتَعَارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِندَ اللهِ أَتْقَاکُمْ. سپس فرمود: «ای سلمان (رحمة الله علیه)! هیچ کدام از آنها جز بر اساس میزان تقوا و پرهیزگاریاش بر تو برتری ندارد. چنانکه پرهیزگاری از آن تو باشد، تو از همهی آنها برتری»
الکافی، ج8، ص181
روایت دوم
2.الرّضا (علیه السلام)- مُحَمَّدِبْنِیَحْیَیبْنِ أَبِی عَبَّادٍ عَنْ عَمِّه عَنِ الرِّضَا (علیه السلام) أَنَّهُ أَنْشَدَ ثَلَاثَ أَبْیَاتٍ مِنَ الشِّعْرِ وَ ذَکَرَهَا قَالَ وَ قَلِیلًا مَا کَانَ یُنْشِدُ الشِّعْرَ فَقُلْتُ لِمَنْ هَذَا قَالَ لِعِرَاقِیٍّ لَکُمْ قُلْتُ أَنْشَدَنِیهِ أَبُوالْعَتَاهِیَهًْ لِنَفْسِهِ فَقَالَ هَاتِ اسْمَهُ وَ دَعْ عَنْکَ هَذَا إِنَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ یَقُولُ وَ لا تَنابَزُوا بِالْأَلْقابِ وَ لَعَلَّ الرَّجُلَ یَکْرَهُ هَذَا.
امام رضا (علیه السلام)- محمّدبنیحییبن ابی عبّاد از عمویش از امام رضا (علیه السلام) نقل کرده است: روزی از امام رضا (علیه السلام) شنیدم که سه بیت از اشعار را میخواند با اینکه آن جناب کم شعر میخواند. عرض کردم: «آقا این اشعار از کیست»؟ فرمود: «متعلّق به شخصی از عراق شما است» عرض کردم: «ابوالعتاهیه این شعر را برای ما خواند و گفت از من است». فرمود: «اسم او را بگو از ذکر این لقبهای ناپسند پرهیز کن! خداوند میفرماید: وَ لا تَنابَزُوا بِالْأَلْقابِ شاید آن مرد از این لقب (ابو العتاهیه یعنی احمق) خوشش نیاید».
تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج14، ص542 وسایل الشیعهًْ، ج21، ص400/ بحارالأنوار، ج49، ص107/ عیون أخبارالرضا (ج2، ص177/ نورالثقلین؛ «بتفاوت»