شریح بن حارث 1
شُرَیح بن حارث کِندی مشهور به شریح قاضی
نام:
در روایات مشهور نام کامل او چنین آمده است: شریح بن حارث بن قیس بن جهم بن معاویه بن عامر بن راش بن حارث بن معاویه بن ثور بن مرتع بن معاویة بن کنده. کنیه اش ابوامیه یا ابو عبدالرحمان و از هم پیمانان قبیله بنی رائش بود. در کوفه از خاندان رائش کسی جز خانواده شریح نبوده است و دیگران در سرزمین هجر و حضرموت سکونت داشتهاند.
همچنین وی به القاب زیر معروف بوده است: شریح قاضی و شریح کوفی
ولادت
منابع تاریخی، زمان دقیق تولد شریح را ذکر نکردهاند، ولی با توجه به نقل منابع مختلف نسبت به زمان مرگ او و همچنین سن او در زمان شروع قضاوت از جمله نقل ابن حجر عسقلانی، تاریخ تولد او 14 سال قبل از هجرت و به عبارتی 9 سال قبل از بعثت پیامبر اکرم بوده است. لذا زمان تولد لو مقارن با ولادت حضرت علی بوده است و در نتیجه هم سن و سال حضرت امیر بوده است.
خبری کوتاه از تعلیم و آموزش دیدن او در نزد معاذ بن جبل وجود دارد.
خانواده و اصل و نسب:
بنابر روایت مشهور وی اصالتا اهل یمن و از قبیله کِندة بوده است. نسبت به پدر و فرزندان وی در منابع تاریخی ذکری نشده است اما مادر وی عبدة دختر علی بن یزید ابن رکانة نقل شده است و همسر او از قبیله بنی تمیم به نام زینب بوده است که اطلاعاتی از این دو نفر در منابع یافت نشده است.
قبیله کندة: همه قبایل یمن از قحطان هستند. قحطان فرزندی به نام سبا داشته است که او دارای دو فرزند به نام های حمیر و کهلان بوده است. از این رو همه قبایل مشهور یمن به نام این دو فرزند معروف هستند. کهلان دارای یازده بطن بود که یکی از آنها کندة است. کنده قبیله ای بزرگ و مهم از قبایل یمن بود که در بین قبایل آن سامان دارای جایگاه مهمی بود
خصوصیات فردی:
او مردی کوسه بود و در صورت مو نداشت. لذا او یکی از سادات طِلس می باشد. (سادات طِلس: بزرگان طلس: «طلس» جمع اطلس، به کسی گفته میشود که هیچ مویی در صورتش نباشد. به تعبیر فارسی : کوسه بودن / و این افراد شامل: عبدالله بن زبیر، قیس بن سعد بن عباده، احنف بن قیس و شریح قاضی می باشد) در منابع اهل سنت او چنین معرفی شده است: آگاهترین مردم به قضاوت و مردی باهوش و زرنگ، فقیه، دانا و در داوری قوی و استوار، شاعری نیکو بیان و شوخ طبع بود.
در توصیف هوش او شَعبی او را از روباه هم مکارتر و حیله بازتر دانسته و گفته است: هنگامی که مردم کوفه گرفتار طاعون شده بودند، او به نجف آمد. هنگام نماز، روباهی میآمد و مقابل او میایستاد و با حرکات خویش او را مشغول میکرد و چون تکرار شد، پیراهن خودش را بیرون آورد و بر چوبی پوشانید و آستینش را هم در دو طرف چوب قرار داد و کلاهش را هم بر چوب نهاد، به گونهای که روباه به اشتباه بیفتد و خیال کند که شریح است. روباه به عادت هر روز آمد و جلو آن ایستاد. شریح از پشت سرش آمد و او را گرفت. به این جهت او را از روباه، مکارتر دانستهاند و این ضرب المثل نسبت به او معروف شده است: «إنَّ شُرَیْحاً کانَ أدْهى مِنَ الثَّعْلَب و أحْیَل»: شریح از روباه مکارتر است
روایت حدیث
شریح از پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم ، علی علیهالسّلام ، عمر، ابن مسعود و افرادی غیر از ایشان حدیث روایت کرده است.
کسانی که از شریح روایت نقل کردهاند، عبارتند از: ابو وائل، قیس بن ابی حازم، شعبی، مجاهد، ابن سیرین و دیگران.
دوران جاهلیت:
در میان روایات تاریخی نسبت به شرح حال او در دوران جاهلیت مطلبی یافت نشده است و لکن به طور طبیعی در یمن می زیسته است و در همان جا مسلمان شده است.
مهاجرت از یمن به حجاز
شریح در یمن اسلام آورد و نزد مُعاذ بن جَبَل (از صحابی پیامبر که به یمن اعزام شده بود) به مدت 7 سال (از سال 4 هجری تا 11 هجری) آموزش دیده بود.
اکثر منابع، مهاجرت شریح از یمن به حجاز را تأیید کردهاند اما نسبت به تاریخ این مهاجرت اختلاف است؛ تعدادی از مورخان، آن را در دوران پیامبر (ص) و عدهای آن را در دوران خلافت ابوبکر، ذکر کردهاند.
توضیحی درباره معلّم وی:
معاذ بن جبل از قبیله خزرج و نام پدر او جبل بن عمرو بن أوس بود. کنیهاش ابوعبدالرحمن و از انصار پیامبر اسلام(ص) بود. وی به همراه هفتاد نفر در بیعت عقبه با پیامبر(ص) بیعت کرد و در جنگهایی؛ مانند بدر و اُحُد حضور داشت. پیامبر(ص) پس از جنگ تبوک، معاذ را که 28 ساله بود به عنوان معلم و کارگزار به یمن فرستاد. هنگام وفات رسول خدا(ص)، معاذ در یمن بود. مرقد او در اردن کنونی است
صحابی یا تابعی
در مورد اینکه شریح از صحابه بود یا تابعین، میان مورخان و رجالیان اختلاف نظر وجود دارد. بعضی او را در ردیف تابعین به حساب آوردهاند که زمان جاهلیت را هم درک نموده است، اما ابن حجر گزارشی از ملاقات کوتاه او با پیامبر (ص) آورده و کوشش دارد که وی را جزء صحابه به حساب آورد. در حالی که ذهبی، صحابی بودن او را رد کرده است. ابن وکیع اسلام آوردن شریح را قبل از رحلت پیامبر (ص) تأیید کرده، ولی ملاقات او با پیامبر (ص) را مردود میداند.
در زمان پیامبر
در کتاب «اسد الغابة» آمده است که: «او زمان پیغمبر اکرم(صلی الله علیه وآله) را درک کرد؛ ولى هرگز حضرت را ملاقات ننمود. بعضى گفته اند ملاقات کرد و نزد پیامبر(صلی الله علیه وآله) آمد و مسلمان شد، سپس عرض کرد: اى رسول خدا(صلی الله علیه وآله)! من خانواده اى پر جمعیّت در یمن دارم، پیامبر(صلی الله علیه وآله) فرمود: آنها را نزد من بیاور؛ ولى هنگامى که آنها را به مدینه آورد پیغمبر اکرم(صلی الله علیه وآله) رحلت فرموده بود.
در زمان خلافت ابوبکر
در زمان خلافت ابوبکر، شریح از جمله تازه مسلمانان به شمار میرفت؛ به همین دلیل، عنصر مهمی در شهر مدینه به حساب نمیآمد. این امر سبب ناشناخته ماندن شخصیت وی و عدم کسب مسوولیت دولتی در دوره ابوبکر گردیده بود.