سفارش تبلیغ
صبا ویژن

حجرات دوازدهم 3

آیه 12
1-  مقصود از ظن به مومن، ظن سوء است . اینکه کسی به شخص دیگر گمان بد ببرد و الا ظن نیک و خیر به مومن، مورد نهی نبوده، بلکه پسندیده است
2-  منظور از اجتناب از ظن، ترتیب آثار و عمل به آن است. اینکه فرد را براساس آن ظن سوء قضاوت کنیم و برای دیگران نقل کنیم و ... / و الا نفس ظن ادراک انسانی است و بدون اختیار حاصل می شود لذا مورد امر و نهی نمی تواند واقع بشود (مثلا می توانیم بگوییم نگان نکن، ام نمی توانیم بگوییم نبین)
3-  ممکن هم هست که مراد اعم از خصوص ظن گناه باشد، مثلا خواسته باشد بفرماید از بسیارى از مظنه‏ها اجتناب کنید، چه آنهایى که مى‏دانید گناه است، و چه آنهایى که نمى‏دانید تا در نتیجه یقین کنید که از ظن گناه اجتناب کرده‏اید، که در این صورت امر به اجتناب از بسیارى از ظن‏ها، امرى احتیاطى خواهد بود، (مثل اینکه بگوییم از مالهایى که نمى‏دانى حلال است اجتناب کن، چه از آنهایى که مى‏دانى حرام است، و چه از آنها که‏نمى‏دانى حرام است یا حلال، تا در نتیجه یقین کنى که از مال حرام دورى جسته‏اى).
4-  کلمه" تجسس"- با جیم- به معناى پى‏گیرى و تفحص از امور مردم است، امورى که مردم عنایت دارند پنهان بماند و تو آنها را پى‏گیرى کنى تا خبردار شوى.
5-  فقهاء کلمه «غیبت» را به خاطر اختلافى که در مصادیقش از حیث وسعت دارد، به عبارتهاى مختلفى تفسیر کرده‏اند که برگشت همه آن عبارتها به این است که در غیاب کسى در باره او چیزى بگویى که اگر بشنود ناراحت شود. و به همین جهت بدگویى دنبال سر فردى که تظاهر به فسق مى‏کند را جزء غیبت نشمرده‏اند، (چون اگر بشنود که دنبال سرش چنین گفته‏اند ناراحت نمى‏شود).
6-  تاملی در باب غیبت:
شارع اسلام از این جهت از غیبت نهى فرموده که: غیبت اجزاى مجتمع بشرى را یکى پس از دیگرى فاسد مى‏سازد، و از صلاحیت داشتن آن آثار صالحى که از هر کسى توقعش مى‏رود ساقط مى‏کند، و آن آثار صالح عبارت است از اینکه هر فرد از افراد جامعه با فرد دیگر بیامیزد و در کمال اطمینان خاطر و سلامتى از هر خطرى با او یکى شود، و ترسى از ناحیه او به دل راه ندهد، و او را انسانى عادل و صحیح بداند، و در نتیجه با او مانوس شود. نه اینکه از دیدن او بیزار باشد و او را فردى پلید بشمارد. در این هنگام است که از تک تک افراد جامعه آثارى صالح عاید جامعه مى‏گردد، و جامعه عینا مانند یک تن واحد متشکل مى‏شود. و اما اگر در اثر غیبت و بدگویى از او بدش بیاید و او را مردى معیوب بپندارد، به همین مقدار با او قطع رابطه مى‏کند، و این قطع رابطه را هر چند اندک باشد، وقتى در بین همه افراد جامعه در نظر بگیریم، آن وقت مى‏فهمیم که چه خسارت بزرگى به ما وارد آمده، پس در حقیقت عمل غیبت و این بلاى جامعه سوز به منزله خوره‏اى است که در بدن شخص راه یابد، و اعضاى او را یکى پس از دیگرى بخورد، تا جایى که به کلى رشته حیاتش را قطع سازد

و انسان که از روز ازل به حکم ضرورت، اجتماع تشکیل داد، براى این تشکیل داد که یک زندگى اجتماعى داشته باشد، و در اجتماع داراى منزلتى شایسته و صالح باشد، منزلتى که به خاطر آن دیگران با او بیامیزند، و او با دیگران بیامیزد، او از خیر دیگران بهره‏مند، و دیگران از خیر او برخوردار شوند. و غیبت عامل مؤثرى است براى اینکه او را از این منزلت ساقط کند و این هویت را از او بگیرد. در آغاز یک فرد را از عدد مجتمع صالح کم کند، و سپس فرد دوم و سوم را، تا آنجا که در اثر شیوع غیبت تمامى افراد جامعه از صلاحیت زندگى اجتماعى ساقط شوند، و صلاح جامعه به فساد مبدل گردد، و آن وقت دیگر افراد جامعه با هم انس نگیرند، و از یکدیگر ایمن نباشند، و به یکدیگر اعتماد نکنند، آن وقت است که دواء که همان تشکیل جامعه از روز نخست بود، به صورت دردى بى دواء درمى‏آید.
پس غیبت در حقیقت ابطال هویت و شخصیت اجتماعى افرادى است که خودشان از جریان اطلاعى ندارند و خبر ندارند که دنبال سرشان چه چیزهایى مى‏گویند، و اگر خبر داشته باشند و از خطرى که این کار برایشان دارد اطلاع داشته باشند از آن احتراز مى‏جویند و نمى‏گذارند پرده‏اى را که خدا بر روى عیوبشان انداخته به دست دیگران پاره شود، چون خداى سبحان این پرده‏پوشیها را بدین منظور کرده که حکم فطرى بشر اجراء گردد، یعنى اینکه فطرت بشر او را وامى‏داشت تا به زندگى اجتماعى تن در دهد، این غرض حاصل بشود، و افراد بشر دور هم جمع شوند، با یکدیگر تعاون و معاضدت داشته باشند، و گر نه اگر این پرده‏پوشى خداى تعالى نبود، با در نظر گرفتن اینکه هیچ انسانى منزه از تمامى عیوب نیست، هرگز اجتماعى تشکیل نمى‏شد.
7-  تعبیر «لحم اخیه»اشاره به برادر بودن مومنین است که در آیات قبل بیان نمود.
8-  غیبت کردن مؤمن به منزله آن است که یک انسانى گوشت برادر خود را در حالى که او مرده است بخورد. حال چرا فرمود گوشت برادرش؟ براى اینکه مؤمن برادر او است، چون از افراد جامعه اسلامى است که از مؤمنین تشکیل یافته، و خداى تعالى فرموده:" إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ". و چرا او را مرده خواند؟ براى اینکه آن مؤمن، بى خبر از این است که دارند از او غیبت مى‏کنند.