یزید بن معاویه 2
جنایات حکومت یزید
1. یزید با به شهادت رساندن فرزند دلبند نبى اکرم حضرت ابا عبد اللّه الحسین علیه السّلام و اعضاى خاندان و یاران باوفاى آن حضرت در سال 61 هجرى و به اسارت درآوردن زنان و کودکان آن بزرگوار و گردش دادن آنان در برابر دیدگان انبوه جمعیت از شهرى به شهر دیگر، کمال بىحرمتى را نسبت به اهل بیت وى روا داشت، در صورتى که آنان دودمان رسول اکرم صلّى اللّه علیه و آله به شمار آمده و میلیونها مسلمان به آنان ارج و احترام مىنهادند و وجود آنها یادآور شخصیت رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله و حق و خیر و برکات اسلام، تلقى مىشد.
2. یزید پس از حادثه عاشورا اقدام به هتک حرمت مدینه رسول خدا نمود و ساکنان آن دیار را از دم تیغ گذراند و آبرو و نوامیس مردم را براى دژخیمان شام مباح اعلام کرد، زیرا مردم مدینه به شهادت رساندن امام حسین علیه السّلام را جنایتى بزرگ شمرده و یزید را بر این کار شدیدا مورد اعتراض قرار دادند.
سبط ابن جوزى گوید: مداینى در کتاب الحرّه به نقل از زهرى مىگوید: در جنگ حرّه هفتصد تن از قریش و انصار و مهاجر و بزرگان موالى کشته شدند؛ و شمار کسانى که معلوم نیست بنده، آزاد و یا زن بودند، ده هزار تن است. مردم در خون فرو رفتند به طورى که خون به قبر رسول خدا (ص) رسیده بود، و روضه و مسجد پیامبر پر از خون شد. مجاهد گوید: مردم به خانه و منبر رسول خدا (ص) پناه بردند و شمشیر همچنان در میانشان کار مىکرد... مداینى نیز به نقل از ابى قره گوید: هشام بن حسان گفت: پس از واقع? حرّه هزار زن بىآنکه شوهرى داشته باشند، فرزند زائیدند. کسى غیر از مداینى گوید: ده هزار زن.. تذکرة الخواص، ص 289؛ الردّ على المتعصب العنید، ص 54. (2) . المعارف، ص 198. (3) . تاریخ الیعقوبى، ج 2، ص 250.
3. او مکه را به محاصره درآورد و کعبه را ویران ساخت و هزاران انسان بىگناه را در حرمى که خداوند آنها را محترم شمرده و امنیّت و مصونیّت بخشیده بود، به قتل رساند.
مسعودى مىنویسد: «مسرف» پس از آن همه قتل و غارت و اسارت گرفتن مردم در مدینه و ارتکاب دیگر اعمال که نگفتیم، همراه لشکریانش که همه اهل شام بودند، آنجا را به مقصد مکّه ترک گفت تا به فرمان یزید با ابن زبیر و مردم آن شهر بجنگد. این واقعه در سال 64 هجرى روى داد. چون مسرف ملعون به جایى به نام قدید رسید مرد و حصین بن نمیر به جاى او فرمانده سپاه شد. حصین حرکت کرد تا به مکّه رسید و آنجا رابه محاصره در آورد. ابن زبیر به بیت الحرام پناه برد و حصین و شامیان همراهش بر کوهها و تنگههاى مکّه منجنیق و عراده نصب کردند. سنگهاى منجنیق وعرادهها بر روى خانه کعبه فرو ریخت. همراه سنگها نفت و پارههاى کتان پر تاب شد؛ وکعبه ویران گردید و ساختمان آتش گرفت.مروج الذهب، ج 3، ص 71.
شیوه معاویه در اعلان بیعت یزید
معاویه با این احساس که خاندان منحرف اموى پذیراى حکومت یزید پس از او نخواهند شد تا چه رسد به صاحب اصلى خلافت امام حسن و پس از او امام حسین علیهما السّلام و تعدادى از فرزندان صحابه که قطعا بدان تن در نخواهند داد. از اینرو، فوقالعاده کوشید تا با گزینش راههاى دیگرى مسلمانان را با فریب یا زور به بیعت با یزید گستاخ، وادارد از جمله:
الف- شاعران را براى تراشیدن فضیلت براى یزید به خدمت گرفت تا به بیان توان و قدرت او بپردازند و مسأله جانشینى وى را همهجا منتشر سازند تا مردم به ولایتعهدى او تن در دهند و با اشاره به فرمانروایان خود و سخنوران در شهرها، از آنها خواست فضیلتهاى ساختگى یزید را در همه جا گسترش دهند.
ب- در این مسیر به بذل و بخشش اموال هنگفتى پرداخت و مخالفانى را که نه به خاطر اعتقاد و علاقه به اسلام، بلکه به انگیزههاى شخصى با یزید سر مخالفت داشتند، خریدارى کرد. الکامل فى التاریخ 3/ 250.
ج- با احضار هیئتهایى از بزرگان و شخصیتهاى انصار، ماجراى جانشینى یزید را با آنان به بحث و مناقشه گذاشت تا مخالف و موافق و نقاطضعف آنان را بازشناسد و بتواند از همان طریق در آنها نفوذ کند. . الکامل فى التاریخ 3/ 250.
د- میان آن دسته از عناصر بنى امیّه که سوداى حکومت داشتند، اختلاف ایجاد کرد تا رقابت آنان را با یزید به ضعف بکشاند. از اینرو، سعید بن عاص، کارگزار خود را در مدینه برکنار و مروان حکم را جایگزین وى ساخت، سپس مروان را عزل و سعید را به جاى وى گمارد. تاریخ طبرى 4/ 18
ه- به ترور عناصر و شخصیتهاى برجستهاى که نزد مردم از احترام فراوانى برخوردار بودند، دست زد.
بدین ترتیب، امام حسن علیه السّلام، سعد بن ابى وقاص، عبد الرحمان بن خالد و عبد الرحمان بن ابى بکر را ترور نمود مقاتل الطالبیین 29، تاریخ طبرى 5/ 253، الکامل فى التاریخ 3/ 352..
و- جهت ایجاد فشار بر بنى هاشم و کمرنگ کردن نقش آنان، سلاح تحریم اقتصادى را بر ضد آنها به کار گرفت و از آنجا که این افراد در کنار امام حسین علیه السّلام قرار داشته و بیعت یزید را پذیرا نشدند، یک سال تمام سهمیه آنان را از بیت المال قطع کرد. الکامل فى التاریخ 3/ 252، الامامة و السیاسة 1/ 200.
*روایت بر لعن یزید:
ابن عباس گفت پیامبر (ص) چند روز پیش از وفاتش به سفر رفت. در بازگشت رنگش دگرگون و صورتش سرخ بود. آنگاه خطبهاى کوتاه و رسا ایراد کرد، در حالى که چشمانش غرق در اشک شده بود. حضرت فرمود: اى مردم! من پس از خود دو چیز گران سنگ باقى مىگزارم: کتاب خداوند و خاندانم. سپس به گفتارش ادامه داد تا آنکه فرمود: بدانید جبرئیل به من خبر داده است که امّتم فرزندم، حسین (ع) را در سرزمین کربلا به قتل مىرسانند. بدانید، تا پایان روزگار لعنت خداوند بر کسى باد که او را مىکشد و خوار مىکند. (مقتل خوارزمى، ج 1، ص 164؛ و به نقل از آن، احقاق الحق، همانجا.
شواهدی بر قاتل بودن یزید:
1. فرمان یزید به ولید بن عتبه براى کشتن امام حسین (ع)
2. مسأله ترور امام حسین (ع) در موسم حج
3. نامههاى یزید پیرامون قتل امام حسین (ع)
4. اعتراف ابن زیاد
5. زینب کبرى مسئولیّت را به گردن یزید مىاندازد.
حضرت زینب (س) در مجلس یزید فرمود: آیا مىگویى: «اى کاش پدرانم در بدر حاضر بودند»؛ و با چوب دستى خود بر لب و دندان ابا عبدالله مىزنى؟ چرا چنین نباشد و حال آنکه تو پوست زخم چرکین را پیش از بهبودى کندى و با ریختن خون فرزندان رسول خدا (ص) و ستارگان زمین از خاندان عبدالمطلب، بنیاد را ویران کردى. تو به زودى در جایگاهت نزد خداوند حاضر مىشوى و آرزو خواهى کرد کهاى کاش کور و لال بودى و نمىگفتى: «شادى مىکردند و دیگران را در شادیشانشرکت مىدادند». اگر ما را غنیمت انگاشتهاى بدان که در آن روزى که به جزاى عمل خود برسى ما را از دست رفته خواهى یافت.
6. ابن عباس مسئولیّت قتل حسین (ع) را متوجه یزید مىداند
7. رضایت یزید به قتل حسین (ع) پس از شهادتش
یزید و فرار از مسئولیت قتل امام حسین علیهالسلام
در بررسى تاریخ فاجع? کربلا مىبینیم که سخنانى شگفتانگیز از یزید صادر شده؛ که شایسته تأمل مىباشد. از آن جمله است: واى بر ابن مرجانه، خدا او را بکشد. به خدا سوگند اگر میان او و حسین (ع) خویشى بود، این کار را نمىکرد» «خداوند پسر مرجانه را لعنت کند...» ، «من از بیرون آمدن اباعبدالله، هنگام بیرون آمدنش، و از قتل او هنگامى که به قتلش رساندند آگاه نبودم» ؛ «شما خویشتن را بند? عراقیان کردید. من نه از خروج اباعبدالله آگاه بودم و نه از کشته شدنش» ؛ «خداوند پسر مرجانه را لعنت کند. به خدا سوگند اگر من نزد حسین (ع) بودم هر آنچه از من مىخواست به او مىدادم و به هر وسیلهاى که مىتوانستم، مرگ را از او دفع مىکردم، اگر چه با هلاکت بعضى فرزندانم بود. ولى خداوند آنچه را دیدى رقم زد» ؛ «من بدون کشتن حسین (ع) نیز از فرمانبردارىشان راضى بودم، خداوند پسر سمیّه را لعنت کند. اگر من به او نزدیک بودم، از او در مىگذشتم»؛ «ولى عبیدالله زیاد نظر مرا در این باره ندانست و در قتل وى شتاب کرد و او را کشت»؛ «به خدا سوگند، اى حسین اگر من نزد تو بودم، تو را نمىکشتم» ؛ «چنانچه میان تو و پسر مرجانه رابط? خویشاوندى مىبود، هر آنچه را مىخواستى به تو مىداد»؛
این گونه سخنان به سه عامل باز مىگردد:
یکم - دروغگویى یزید - از مردى که آشکارا به فسق و فجور مىپردازد و به عیان نسبت به خداوند کفر مىورزد، شگفت نیست که دروغ بگوید.
دوم - دگرگون شدن اوضاع و احوال و بیم او از زوال حکومتش.
سوم - هیچ بعید نیست که شمارى از ایادى مزدور چنین روایتهایى را در کتابهاى تاریخ و زندگینامهها درج کرده باشند تابدین وسیله یزید را پاک و تبرئه کنند.
اقوال درباره مرگ یزید
در اوج جنگ بین شامیان و مکیان، زمانی که شهر مکه هنوز در محاصره بود، خبر مرگ یزید در ربیعالاول سال 64 هجری رسید. او یازده روز پس از آتشزدن کعبه مُرد این خبر باعث تضعیف سپاهیان شام شد. ابن قتیب? دینورى مىنویسد: یزید سه سال و چند ماه حکومت کرد و در سال 64 هجرى در سن 38 سالگى در حوّارین از توابع دمشق هلاک شد. ذهبى از محمّد بن احمد بن مسمع نقل مىکند که گفت: یزید مست کرد و بلند شد که برقصد. امّا با سر بر زمین خورد که سرش شکافت و مغزش آشکار شد
نکات:
چرا امام سجاد در قیام حره مشارکت نکرد؟
پاسخ: علل خوددارى امام سجاد(علیه السلام) را مى توان چنین خلاصه کرد:
1. با ارزیابى اوضاع، و ملاحظه اختناق شدیدى که پس از شهادت امام حسین(علیه السلام) به وجود آمده بود، امام شکست نهضت مدینه را پیش بینى مى کرد، و مى دید اگر در آن شرکت جوید، نه تنها پیروز نمى شود، بلکه خود و پیروانش نیز کشته مى شوند و باقى مانده نیروهاى تشیع از بین مى رود بدون آنکه نتیجه اى حاصل شود.
2. با توجه به سوابق عبدالله بن زبیر، و نفوذى که او در میان صفوف شورشیان یافته بود، این نهضت نمى توانست یک نهضت اصیل شیعى باشد و امام نمى خواست امثال عبدالله بن زبیر قدرت طلب، او را پل پیروزى قرار دهند.
3. شورشیان، عبدالله بن حنظله را به رهبرى خود برگزیده بودند و هیچ گونه نظر خواهى از امام نکرده بود. گر چه رهبران شورش افرادى صالح و پاک بودند و انتقادها و اعتراض هاى آنان نسبت به حکومت یزید کاملا بجا و درست بود، اما پیدا بود که این حرکت، یک حرکت خالص شیعى نیست و در صورت پیروزى معلوم نیست به نفع شیعیان تمام شود.
گویا با توجه به این گونه ملاحظات بود که امام از ابتدا در شورش شرکت نکرد، و یزید که این موضوع را مى دانست و از طرف دیگر فاجعه کربلا در افکار عمومى براى او گران تمام شده بود، به «مسلم بن عقبه» توصیه کرده بود که متعرض على بن الحسین(علیه السلام) نشود. سیره پیشوایان، مهدی پیشوایی، موسسه امام صادق(علیه السلام)، قم، 1390هـ.ش، ص 258.
حره. مکه. امام سجاد(ع). مرگ. بیعت