حجرات یازده 10
ریشههاى استهزا:
استهزا چه در حوزه عقیده باشد، یا در حوزه اخلاق منشأ و ریشههاى متعددى دارد. برخى از این ریشهها از نگاه قرآن عبارت است از:
1. دشمنى و انتقام:
کافران براى مبارزه با پیامبران الهى و پیروانشان از استهزا بهصورت حربهاى براى نابودى جبهه حق و انتقام* گرفتن از مؤمنان استفاده مىکردند: «و اِذا نادَیتُم اِلَى الصَّلوةِ اتَّخَذوها هُزُوًا و لَعِبـًا ... قُل یـاَهلَ الکِتـبِ هَل تَنقِمونَ مِنّا اِلاّ اَن ءامَنّا بِاللّهِ». (مائده/5، 58ـ59)
2. جهالت:
موسى(علیه السلام) در پاسخ اتهام بنىاسرائیل به او مبنى بر استهزا کردن آنان گفت: از اینکه از جاهلان باشم به خدا پناه مىبرم: «قالوااَتَتَّخِذُنا هُزُوًا قالَ اَعوذُ بِاللّهِ اَن اَکونَ مِنَالجـهِلین» (بقره/2،67); یعنى مسخره کردن دیگران ناشى از جهالت کار انسانهاى جاهل است.[16]
3. عدم تعقل:
قرآن کریم، استهزاى نماز و بازیچه دانستن آن از سوى برخى اهل کتاب و کافران صدر اسلام را ناشى از ترک اندیشه و تعقل* مىداند: «و اِذا نادَیتُم اِلَى الصَّلوةِ اتَّخَذوها هُزُوًا و لَعِبـًا ذلِکَ بِاَنَّهُم قَومٌ لایَعقِلون» (مائده/5،58)
4. برترىطلبى و غرور:
حس برترىجویى گاهى باعث مىشود که انسان دیگران را کوچکتر از خود پنداشته، آنان را استهزا کند: «یـاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا لایَسخَر قَومٌ مِن قَوم عَسى اَن یَکونوا خَیرًا مِنهُم و لا نِساءٌ مِن نِساء عَسى اَن یَکُنَّ خَیرًا مِنهُنَّ» (حجرات/49، 11) ذکر کلمه «خیراً» در این آیه افزون بر اینکه به منشأ استهزاى مؤمنان که همان برترىجویى است اشاره دارد، این برتر بودن ظاهرى را نیز نفى کرده و به شخص استهزا کننده هشدار مىدهد که ممکن است فردى که مورد استهزاى شما قرار گرفته در واقع از شما بهتر باشد.[17] در شأن نزول این آیه نقل شده که یکى از مسلمانان به سبب بدکاره بودن مادرش در جاهلیت مورد استهزاى ثابتبنقیس قرار گرفت و نیز در شأن «و لا نِساءٌ مِن نِساء» نقل شده که امّسلمه بر اثر بستن پارچهاى به سر و آویختن دو گوشه آن از پشت خود، یا به سبب کوتاه بودن قد، مورد استهزاى عایشه قرار گرفت.[18] بزرگ پنداشتن خود و غرور گاهى باعث تمسخر آیات الهى مىشود، چنانکه مشرکان به جهت داشتن این روحیه، آیات قرآن را به استهزا مىگرفتند: «یَسمَعُ ءایـتِ اللّهِ تُتلى عَلَیهِ ثُمَّ یُصِرُّ مُستَکبِرًا کَاَن لَمیَسمَعها فَبَشِّرهُ بِعَذاب اَلیم * و اِذا عَلِمَ مِن ءایـتِنا شیــًا اِتَّخَذَها هُزُوًا» (جاثیه/45، 8ـ9 و 31ـ35 و نیز ص/38، 62ـ63) غرور و برتر دانستن خود گاهى به سبب جایگاه اجتماعى یا علمى افراد است که سبب مىشود دیگران را مسخره کنند: «فَلَمّا جاءَتهُم رُسُلُهُم بِالبَیِّنـتِ فَرِحوا بِما عِندَهُم مِنَ العِلمِ و حاقَ بِهِم ما کانوا بِهِ یَستَهزِءون» (غافر/40،83) که مراد از این علم یا همان شبهات واهى و بىاساسى است که مشرکان آن را علم مىپنداشتند، یا علوم مربوط به دنیا و تدبیر امور زندگى است[19]، چنانکه قارون ادعاى داشتن چنین علمى داشت: «اِنَّما اوتیتُهُ عَلى عِلم عِندى» (قصص/28،78)[20]
5. دنیاطلبى:
گاهى داشتنثروت ودلبستگى به دنیا موجب استهزاى افراد فقیر یا زیردست مىگردد:«زُیِّنَ لِلَّذینَ کَفَروا الحَیوةُ الدُّنیا و یَسخَرونَ مِنَ الَّذینَ ءامَنوا» (بقره/2،212) در روایتى از ابنعباس نقل شده که آیه فوق در مورد گروهى از اشراف و سران قریش نازل شده که زندگى بسیار مرفهى داشتند و به همین جهت جمعى از مؤمنان تهیدست همچون عمار و بلال را به تمسخر مىگرفتند.[21] قرآن در آیات 34ـ35 جاثیه/45، نیز از وضعیت مشرکان در قیامت خبر داده است که بر اثر استهزاى قرآن، به جهت مغرور شدن آنان به امکانات و رفاه دنیوى[22]گرفتار عذاب شدهاند: «ذلِکُم بِاَنَّکُمُ اتَّخَذتُم ءایـتِ اللّهِ هُزُوًا و غَرَّتکُمُ الحَیوةُ الدُّنیا». آیات ابتداى سورههُمَزه نیز مغرور شدن به مال* و ثروت را منشأ طعنو استهزاى دیگران دانسته است. (همزه/104،1ـ3)
6. گناه:
ارتکاب گناه و اصرار بر آن، انسان را به ارتکاب گناهان بزرگتر مانند تکذیب آیات الهى و حتى استهزاى آن مىکشاند: «ثُمَّ کانَ عـقِبَةَ الَّذینَ اَســوا السّواى اَن کَذَّبوا بِـایـتِ اللّهِ و کانوا بِها یَستَهزِءون» (روم/30،10 و نیز جاثیه/ 45، 7ـ9)