بسم الله الرحمن الرحیم
عبید الله ابن زیاد
تولد ،پدر و مادر
عبید الله بن زیاد بن أبیه ، أمّه مرجانة سبیة من أصبهان
تاریخ دمشق ابن عساکر جلد : 37 صفحه : 436
پدر :زیاد ابن ابیه
اورا این گونه نام گذاری کرده اند(زیاد فرزند پدرش) چرا که دقیق معلوم نیست پدر او چه کسی است.
برخی پدر او را عبید دانسته اند مثل ابوحنیفه دینوری که اینگونه مینویسد:
وکان زیاد بن أبیه إنما یعرف بزیاد بن عبید ، وکان عبید مملوکا لرجل من ثقیف ، فتزوج سمیة ، وکانت أمه للحارث بن کلدة ، فأعتقها...
أخبار الطوال دینوری صفحه 219
مادر:مرجانه
به گفته تاریخ مرجانه کنیزی از اصفهان ایران بوده است و طبیعتا اطلاعات دقیقی از او در دست نداریم و حتی نام او را نمیدانیم.
جایگاه سیاسی:
الف:حکومت بر خراسان:وی پس از مرگ پدرش زیاد با دستور معاویه حاکم خراسان شد(تاریخ طبری جلد 4 صفحه 221)
ب:حکومت بر بصره:در سال 55ابن زیاد به جای عبد الله بن عمرو بن غیلان والی بصره شد.(تاریخ طبری جلد 5 صفحه 299)
-علت عزل عبدالله ابن عمرو بن غیلان
عبیدالله بن زیاد پس از حکومت بر خراسان، در سال 55 هجری، از طرف معاویه به حکومت بصره منصوب شد.علت انتخاب عبیدالله بن زیاد برای حکومت بر بصره آن بود که روزی عبدالله بن عمرو بن غیلان، حاکم بصره، بر روی منبر در حال سخنرانی بود که ناگاه شخصی از قبیل? بنی ضبه سنگی را به سوی او پرتاب کرد. عبدالله بن عمرو از این عمل خشمگین شد و دستور داد دست آن شخص را قطع کنند.
پس از گذشت مدتی از زمان وقوع این حادثه، عبدالله بن عمرو به دیدار معاویه رفت و برخی از افراد بنیضبه نیز برای دادخواهی به ملاقات معاویه رفتند و ماجرای قطع دست هم قبیلهای خود را به اطلاع معاویه رساندند و دادخواهی نمودند. معاویه در پاسخ آنها گفت که عاملان خود را در هیچ صورتی قصاص نمیکند؛ اما در عوض، آنها میتوانند دی? دست قطع شده دوست خود را دریافت نمایند. بنیضبه با دریافت دیه موافقت کردند و با پرداخت دیه، عبدالله بن عمرو نیز از حکومت بصره عزل شد. با عزل عبدالله بن عمرو از حکومت بصره، عبیدالله بن زیاد از طرف معاویه به حکومت بصره منصوب شد.
تاریخ طبری جلد 5 صفحه 300
ج:حکومت بر کوفه:با ورود مسلم به کوفه یزید عبید الله را والی کوفه قرار داد.
-نامه یزید به عبید الله ابن زیاد:
وکتبَ إِلى عبیدِاللّهِ بن زیادٍ معَه :
أَمّا بعدُ : فإِنّهَ کَتَبَ إِلیَّ شیعتی من أَهلِ الکُوفةِ ، یُخبرونی أنّ ابن عقیلٍ بها یَجمعُ الجمُوعَ ویشقُّ عصا المسلمینَ ، فسِرْحینَ تقرأ کتابی هذا حتّى تأْتیَ الکوفةَ ، فتطلب ابنَ عقیلٍ طَلَبَ الخرزَةِ حتّى تَثْقَفَهُ فتُوثقَهُ أَو تَقْتُلَهُ أَو تَنْفِیَهُ ، والسّلامُ..
-کیفیت ورود عبید الله به کوفه:
ان زیادا اقبل من البصرة ومعه مسلم بن عمر الباهلی والمنذر بن عمرو بن الجارود وشریک بن الاعور وحشمه واهله حتى دخلوا الکوفة وعلیه عمامة سوداء وهو ملتثم والناس ینتظرون قدوم الحسین علیهم فأخذ لا یمر على جماعة من الناس إلا سلموا علیه وقالوا: مرحبا بک یا ابن رسول الله صلى الله علیه وآله قدمت خیر مقدم وراى من الناس من تباشرهم بالحسین ما ساءه فأقبل حتى دخل القصر. وقال عمرو عن ابی مخنف عن المعلى بن کلیب عن ابی الوداک قال: لما نزل ابن زیاد القصر نودی فی الناس: الصلاة جامعة فاجتمع إلیه الناس فخرج الینا فحمد الله واثنى علیه ثم قال:اما بعد: فإن امیر المؤمنین - اصلحه الله - ولانی مصرکم وثغرکم وفیئکم وامرنی بانصاف مظلومکم وإعطاء محرومکم وبالاحسان إلى سامعکم ومطیعکم وبالشدة على مریبکم فأنا لمطیعکم کالوالد البر الشفیق وسیفی وسوطی على من ترک امری وخالف عهدی فلیبق امرؤ على نفسه، الصدق ینبئ عنک لا الوعید.
(مقاتل الطالبین جلد 1 صفحه 63)
برخورد با فرستادگان اباعبدالله :
مسلم بن عقیل:
ابتدا هانی بن عروه که مسلم را در خانه اش پناه داده بود دستگیر کرد و او را در زندان حبث نمود.سپس مسلم که خود را مخفی نگه میداشت با لشکری 4هزار نفری قصر عبید الله ابن زیادکه بیش از 50نفر در اختیار نداشت را محاسره کرد .
عبید الله بن زیاد به محمد بن اشعث وکثیر بن شهاب الحارثی و کسانی که نزد مردم وجیه بودند و مورد قبول بودند دستور داد تا مردم را از سپاه یزید و لشکر شامیان بترسانند و پس از اجرای این دستور کمتر از 300نفر با مسلم ماندند و در شب همه از پیش او رفتند.
مسلم تنها ماند و به خانه طوعه رفت و دستگیر شد و به شهادت رسید.(انساب الاشراف بلاذری جلد 2 صفحه 81)
قیس بن مسهر الصیداوی:
نامه رسان سید الشهدا را هم عبید الله به شهادت رساند .
در کتب متاخر آمده است که عبید الله به او گفت: بالای منبر برو بر علی و آل علی دشنام بده و جان خود را نجات بده.
قیس این گفته را پذیرفت اما وقتی از منبر بالا رفت پس از حمد الهی سید الشهدا و امیرالمئمنین را مدح نموده و نسبت به عبید الله تبری جست .پس از این واقعه عبید الله وی را به حالت شنیعی به شهادت رساند.(دمع السجوم فی ترجمه نفس المهموم)
نقش در کربلا:
1.بستن راه های ورودی کوفه (تاریخ طبری جلد 5صفحه 394)
2.اعزام حر بن یزید به همراه هزار سوار (همان صفحه 400)
3.اعزام عمر سعد به سوی اما حسین:
مورخان خاطرنشان ساختهاند که عمر بن سعد پیش از آن از سوی ابن زیاد به حکومت ری مأمور شده بود و در صدد عزیمت به سوی ری بود که ابن زیاد او را مأمور بیعت گرفتن از حسین (علیهالسلام) برای یزید یا جنگ با او کرد، و چون عمر خواست که وی را از آن کار معذور دارد، ابن زیاد حکومت او را بر ری، به مقابله با حسین بن علی (علیهالسلام) منوط کرد.(اخبار الطوال دینوری صفحه 253)
4.نامه عبید الله به عمر سعد راجع به بستن آب : من عُبَیْد اللَّهِ بن زیاد کتاب إِلَى عُمَر بن سَعْد: أَمَّا بَعْدُ، فحل بین الْحُسَیْن وأَصْحَابه وبین الماء، وَلا یذوقوا مِنْهُ قطره.
(تاریخ الطبری جلد : 5 صفحه : 412)
5. نامه عبید الله راجع به قتل امام:
وَکَانَ کتابه إِلَى عمر: أما بعد فإنی لم أبعثک إلى حسین لتطاوله وتمنیه السلامة وتکون له عندی شافعا، فانظر فإن نزل حسین وأصحابه على الحکم (کذا) فابعث بهم إلی سلما، وإن أبوا فازحف إِلَیْهِمْ حَتَّى تقتلهم وتمثل بهم فإنهم لذلک مستحقون!!! وإن قتلت حسینا فأوطئ الخیل صدره وظهره لنذر نذرته وقول قلته
انساب الاشراف للبلاذری جلد : 3 صفحه182
سرنوشت عبید الله بن زیاد:
به گفته تاریخ نگاران با اندکی اختلاف ابن زیاد پس از مرگ یزید از بصره به سمت شام فرار کرد.
(انساب الاشراف للبلاذری جلد : 7 صفحه : 143 تاریخ الطبری جلد : 4 صفحه : 387 الاخبار الطوال جلد : 1 صفحه : 281)
.1.قیام توابین
2.قیام مختار
تاریخ الیعقوبی جلد : 2 صفحه : 259)).3.هلاکت عبید الله توسط ابراهیم بن مالک اشتر
فَقَتَلَهُ وَبَعَثَ بِرَأْسِهِ إِلَى الْمُخْتَارِ فَعَمَدَ إِلَیْهِ الْمُخْتَارُ فَجَعَلَهُ فِی جُونَةٍ. ثُمَّ بعث به إلى محمد ابن الْحَنَفِیَّةِ وَعَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَسَائِرِ بَنِی هَاشِمٍ. [فَلَمَّا رَأَى عَلِیُّ بْنُ حُسَیْنٍ رَأْسَ عُبَیْدِ اللَّهِ تَرَحَّمَ عَلَى الْحُسَیْنِ وَقَالَ: أُتِیَ عُبَیْدُ الله بن زیاد برأس الحسین وهو یتغذى. وَأُتِینَا بِرَأْسِ عُبَیْدِ اللَّهِ وَنَحْنُ نَتَغَدَّى. وَلَوْ لَمْ یَبْقَ مِنْ بَنِی هَاشِمٍ أَحَدٌ إِلا قَامَ بِخُطْبَةٍ فِی الثَّنَاءِ عَلَى الْمُخْتَارِ وَالدُّعَاءِ لَهُ وَجَمِیلِ الْقَوْلِ فِیهِ.( الطبقات الکبرى - جلد : 5 صفحه : 74).
امیرالمؤمنین علیه السلام عبیدالله بن زیاد را معرفی میکند:
فَقَالَ ابْنُ زِیَادٍ(لمیثم التمار) لَأَقْتُلَنَّکَ قِتْلَةً مَا قُتِلَ أَحَدٌ مِثْلَهَا فِی الْإِسْلَامِ قَالَ فَقُلْتُ وَ اللَّهِ لَقَدْ أَخْبَرَنِی مَوْلَایَ أَنْ یَقْتُلَنِی الْعُتُلُّ الزَّنِیمُ فَیَقْطَعَ یَدَیَّ وَ رِجْلَیَّ وَ لِسَانِی ثُمَّ یَصْلُبُنِی قَالَ فَقَالَ وَ مَا الْعُتُلُّ الزَّنِیمُ فَإِنِّی أَجِدُهُ فِی کِتَابِ اللَّهِ قَالَ قُلْتُ أَخْبَرَنِی مَوْلَایَ أَنَّهُ ابْنُ الْمَرْأَةِ الْفَاجِرَةِ
اختصاص شیخ مفید
لعن عبید الله در ریارت عاشورا
دو بار در زیارت عاشورا مورد لعن خداوند متعال قرار رفته است.
1...و العن عبید الله بن زیاد و ابن مرجانه...
2...لعن الله ابن مرجانه...
کلمات کلیدی:
زیاد
زیرکی
وحشی گری
خراسان
بصره
کوفه
شام
مسلم
قیس بن مسهر
کربلا
توابین
مختار